English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
geometrical figures اشکال هندسی
geometric shapes اشکال هندسی
Search result with all words
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Other Matches
diagrammatic وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی
turret motife طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
diagram خط هندسی
arabic notation هندسی
diagrams خط هندسی
geometrical هندسی
geometric هندسی
graphs نمایش هندسی
geometric pitch گام هندسی
geometric progression تصاعد هندسی
geometric series سریهای هندسی
geometric similarity تشابه هندسی
geometric twist پیچش هندسی
mean proportional واسطه هندسی
geometrical isomer ایزومر هندسی
loci مکان هندسی
diagrammatically باخطوط هندسی
graph نمایش هندسی
geometric growth رشد هندسی
geometric mean میانگین هندسی
diagrammatically بشکل هندسی
geometrical isomerism همپاری هندسی
geometrical isomerism ایزومری هندسی
diagram شکل هندسی
diagrams شکل هندسی
graphically با نمایش هندسی
locus مکان هندسی
numerals هندسی رقومی
numeral هندسی رقومی
geometrical progression فرایازی یا تصاعد هندسی
locus مکان هندسی مرکزها
graph نقشه هندسی گرافیک
chinese fret [زنجیره ی هندسی چینی]
graphs نقشه هندسی گرافیک
geometric illusion خطای ادراکی هندسی
locus of centres مکان هندسی مرکزها
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
axonometric projection طرح های هندسی [معماری]
geodesic dome گنبد متشکل ازسطوح هندسی
geometrize از روی قواعد هندسی کارکردن
geometry of numbers نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
topographic maps نقشههای توپوگرافی یانقشههای هندسی زمین
Boldaji rug قالی بلداجی چهارمحال با نقوش هندسی
geoid جسم هندسی شبیه به شبه کره
aberration عدم دقت هندسی سیستم های اپتیکی
model geometric نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
cogo یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
geometrid خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
snaggy پر اشکال
spinosity اشکال
worriment اشکال
traverse اشکال
dead lock اشکال
nodus اشکال
traverses اشکال
traversed اشکال
traversing اشکال
node اشکال
disadvantages اشکال
nodes اشکال
bugs اشکال
barely با اشکال
disadvantage اشکال
drawback اشکال
drawbacks اشکال
bug اشکال
bugging اشکال
pectinated line [خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
troubleshooting اشکال یابی
debugger اشکال یابی
debugger اشکال زدائی
trouble shooting رفع اشکال
to make difficulties اشکال تراشیدن
diversely به اشکال مختلف
demurrable اشکال کردنی
impediments محظور اشکال
impediment محظور اشکال
i can add rapidly به اشکال ما افزود
burbling اشکال بی نظمی
burbled اشکال بی نظمی
burble اشکال بی نظمی
nuclide اشکال اتمی
forms of currency اشکال پول
to tide over a difficulty اشکال را بر طرف
debugging اشکال زدایی
defect description توضیح اشکال
debug اشکال زدایی
description of error توضیح اشکال
error description توضیح اشکال
debugged اشکال زدایی
fault description توضیح اشکال
difficulties اشکال زحمت
difficulty اشکال زحمت
hardness اشکال سفتی
debugging اشکال زدائی
burbles اشکال بی نظمی
debugs اشکال زدایی
smooth delivery تحویل بی اشکال
baboon اشکال مضحک
baboons اشکال مضحک
kaleidoscopes لوله اشکال نما
kaleidoscope لوله اشکال نما
debugging aids ادوات اشکال زدایی
wells بدون اشکال اوه
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
similar figures اشکال همانندیا متشابه
handicap امتیاز دادن اشکال
handicaps امتیاز دادن اشکال
To get into difficulties. دچار اشکال شدن
well بدون اشکال اوه
There is the rub. اشکال درهمین جااست
To raise difficulties . To creat obstacles. اشکال تراشی کردن
to create a difficulty اشکال پیش اوردن
program debugging اشکال زدایی برنامه
dysphonia اشکال در حرف زدن
debugs اشکال زدایی کردن
acataposis اشکال عمل بلع
diversiform دارای اشکال مختلف
debugger برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
debugging a program اشکال زدایی یک برنامه
debugging aids وسائل اشکال زدایی
discomfits ایجاد اشکال کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
debugged اشکال زدائی کردن
debugged اشکال زدایی کردن
swarms چندین اشکال برنامه
swarmed چندین اشکال برنامه
swarm چندین اشکال برنامه
bottle neck مانع اشکال کار
dysphagia اشکال دربلعیدن غذا
debugs اشکال زدائی کردن
debug aids ادوات اشکال زدایی
debug اشکال زدایی کردن
debug اشکال زدائی کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
fractal <adv.> <noun> شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
filet توری دارای اشکال مربع
pressed for time <idiom> با اشکال وبه سختی وقت
add قرار دادن اشکال کنار هم
adding قرار دادن اشکال کنار هم
adds قرار دادن اشکال کنار هم
smooth صاف کردن بدون اشکال بودن
To put obstacles in the way. سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
proteus خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
smooths صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothest صاف کردن بدون اشکال بودن
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
smoothed صاف کردن بدون اشکال بودن
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
bugging بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugs بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
patterns مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
bug بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
intarsia منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
diamond design طرح قاب لوزی [که بیشتر در فرش های هندسی باف قشقایی، ایلیایی و نواحی غرب ایران بکار می رود.]
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
set معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
setting up معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
graphs اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
graph اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
sets معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
symbolically برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolic برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
snapshots چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
regional breakpoint نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
snapshot چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
troubleshoot 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
maintenance بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
centroid در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
caucasus منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
traced برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
glitches یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com