English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (6 milliseconds)
English Persian
upper floor اشکوب بالایی
Other Matches
stratum اشکوب
floored اشکوب
to go up one pair of stairs یک اشکوب
floor اشکوب
story=storey اشکوب
storey=story اشکوب
stage اشکوب
stair well اشکوب
stories اشکوب
storeys اشکوب
low-rise کم اشکوب
storey اشکوب
floors اشکوب
stages اشکوب
floor space فضای اشکوب
lower floor اشکوب زیرین
mezzanines اشکوب کوتاه
mezzanine نیم اشکوب
the upper storey اشکوب بالا
the second storey اشکوب دوم
mezzanine اشکوب کوتاه
floor plan نقشه اشکوب
mezzanines نیم اشکوب
upper limit حد بالایی
upwards بالایی
upperlimit حد بالایی
upper deck پل بالایی
uppers بالایی
uphill سر بالایی
upper بالایی
superior بالایی
accolades سر بالایی
upward بالایی
over- بالایی
over بالایی
accolade سر بالایی
superiors بالایی
ground floor اشکوب همکف زمین
story اشکوب داستان گفتن
basement storey اشکوب زیر زمین
surface width عرض بالایی
topping lift مهار بالایی
upper transit تار بالایی
climbing lane خط اضافی در سر بالایی
topsawyer اره کش بالایی
stages مرحله دار شدن اشکوب
Anisian اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
Anisic اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
stage مرحله دار شدن اشکوب
upside قسمت بالایی فوقانی
gunwale لبه بالایی دیوارکشتی
beer moustache رد آبجو روی لب بالایی
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
gunnel لبه بالایی دیوارکشتی
juice moustache رد آبمیوه روی لب بالایی
head بخش بالایی وسیله
upper flammability limit حد بالایی اشتعال پذیری
to toil up hill بسختی از سر بالایی رفتن
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
upper wing بال بالایی در هواپیمای دوباله
gunwale لبه بالایی دیواره قایق
top of the loom قسمت بالایی یا فوقانی دار [قالی]
mezzanine نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
geison [سنگ سیاه در قسمت بالایی کتیبه های کلاسیک]
deceleron شهپری که بصورت نیمه هی بالایی و پایینی جدا میشود
moustache رد نوشیدنی روی لب بالایی [مانند شیر یا آبجو و غیره]
heel کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
super : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
variable area wing بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
vat dyeing رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com