Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (12 milliseconds)
English	Persian
nest	اشیان گرفتن
nests	اشیان گرفتن
nestle	اشیان گرفتن
nestled	اشیان گرفتن
nestles	اشیان گرفتن
Other Matches
nests	اشیان کردن
nest	اشیان کردن
pillboxes	اشیان تیربار
pillbox	اشیان تیربار
nidificate	اشیان بستن
nidify	اشیان بستن
penduline	دارای اشیان اویخته
pill box	خانه کوچک اشیان مسلسل
nestlings	بچه پرندگان اشیان گیری
nestling	بچه پرندگان اشیان گیری
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
fleas	کک گرفتن
get at	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
retaking	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
to hunt out	گرفتن
false grip	گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
retake	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
flea	کک گرفتن
retakes	پس گرفتن
take	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
to get at	گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
takes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
holds	گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
accompany	دم گرفتن
capture	گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
accompanies	دم گرفتن
hold	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
wed	گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
to break in	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
cease	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
obturate	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
break out	در گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
ceasing	گرفتن
to catch on	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
tong	گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
detracting	گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumbered	گرفتن
catch on	گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
wive	زن گرفتن
deglutinate	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
grab	گرفتن
grabs	گرفتن
lutes	گل گرفتن
to shut off	را گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
skims	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
to take up	گرفتن
skim	کف گرفتن از
encumber	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
grabbed	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
detracts	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
detract	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
receives	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
corks	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
cork	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
receive	گرفتن
devest	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovating	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
accustoms	خو گرفتن
detracted	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
to be down up	سخت گرفتن بر
to be fulfilled	انجام گرفتن
accomplishes	صورت گرفتن
accomplishing	صورت گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
to suck in	فرا گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
to establish oneself	جای گرفتن
snare	با تله گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com