Dictiornary-Farsi | اصلاح کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 212 (16 milliseconds)

English	Persian
corrective	اصلاح کننده
correctives	اصلاح کننده
amender	اصلاح کننده
corrector	اصلاح کننده
emendator	اصلاح کننده
improver	اصلاح کننده
mender	اصلاح کننده
rectifier	اصلاح کننده


Search result with all words

modifier	اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers	اصلاح کننده تعدیل کننده
exerciser	وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
Other Matches

revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
arrangements	اصلاح
repair	اصلاح
repaired	اصلاح
adjustments	اصلاح
adjustment	اصلاح
arrangement	اصلاح
shavind	اصلاح
reforming	اصلاح
regeneration	اصلاح
reconciliation	اصلاح
amendments	اصلاح
amendment	اصلاح
modification	اصلاح
revisions	اصلاح
betterment	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
emendation	اصلاح
rectification	اصلاح
reformation	اصلاح
improvement	اصلاح
improvements	اصلاح
revision	اصلاح
reform	اصلاح
reclamation	اصلاح
alternation	اصلاح
melioration	اصلاح
modifiation	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
reforms	اصلاح
correction	اصلاح
reparation	اصلاح
atonement	اصلاح
shading	اصلاح
revising	حک و اصلاح کردن
repenting	اصلاح شدن
repent	اصلاح شدن
revise	حک و اصلاح کردن
revises	حک و اصلاح کردن
meliorate	اصلاح کردن
incorrigible	اصلاح ناپذیر
repents	اصلاح شدن
reclaim	اصلاح شدن
accords	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
accord	اصلاح کردن
rectifier	وسیله اصلاح
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
self improvement	اصلاح خود
self correcting code	کد خود اصلاح
improvised	اصلاح شده
accomodate	اصلاح کردن
reconcilability	اصلاح پذیری
regenarate	اصلاح شده
eugenics	اصلاح نژاد
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
rectify	اصلاح کردن
rectifies	اصلاح کردن
rectified	اصلاح کردن
modification	پیرایش اصلاح
modification	اصلاح مدل
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
reformists	اصلاح طلبانه
modified	اصلاح شده
right itself	اصلاح شدن
yates correction	اصلاح یتیس
reformist	اصلاح طلب
reformist	اصلاح طلبانه
reformation	اصلاح اساسی
reformism	اصلاح طلبی
reformists	اصلاح طلب
betterment	اصلاح بهبود
renovation	اصلاح نوسازی
reclaimed	اصلاح شدن
corrigibility	اصلاح پذیری
amendable	قابل اصلاح
amended	اصلاح کردن
to sct aright	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
data modification	اصلاح داده ها
accommodates	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
emending	اصلاح کردن
emended	اصلاح کردن
emend	اصلاح کردن
reformatories	کانون اصلاح
corrigible	اصلاح پذیر
alters	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
altered	اصلاح کردن
alter	اصلاح کردن
mendable	اصلاح پذیر
amending	اصلاح کردن
reformable	اصلاح پذیر
refornable	اصلاح پذیر
reformatory	کانون اصلاح
ameliorable	قابل اصلاح
redresses	اصلاح کردن
modifying	اصلاح کردن
address modification	اصلاح آدرس
arrangement	ترتیب اصلاح
address modification	اصلاح نشانی
modify	اصلاح کردن
arrangements	ترتیب اصلاح
repented	اصلاح شدن
modifies	اصلاح کردن
improvability	اصلاح شدنی
reclaiming	اصلاح شدن
improvably	اصلاح پذیر
redressed	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
shaveling	ادم اصلاح کرده
revised drawing	رسم اصلاح شده
corrected score	نمره اصلاح شده
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
solicitorship	اصلاح فیما بین
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
correction for guessing	اصلاح برای حدس
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
revisional	چاپ اصلاح شده
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
revised edition	چاپ اصلاح شده
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
recension	چاپ اصلاح شده
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
reformer	مصلح اصلاح طلب
reformers	مصلح اصلاح طلب
shaving	اصلاح صورت تراشی
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
repentance	اصلاح مسیر زندگی
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
interbreed	اصلاح نژاد کردن
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
linebreed	اصلاح نژادی کردن
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
retrieves	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
orthodontics	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
selected breed	[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
orthopedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
eugenic	از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
He latherd his chin before shaving.	قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
file maintenaee	اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
orthogenesis	اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
revised version	ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
orthodontia	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
conciliation	مصالحه حل اختلاف اصلاح ذات البین
retrieve	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
I'd like a haircut, please.	لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
stud	حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
He cut himself while shaving.	موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
corrigibly	چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
utopian	تصوری شخصی که درصدد اصلاح جهان است
an incorrigible person	کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
scapegrace	ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
to mend matters	کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
unrevised edition	چاپ تازه [از نسخه اصلی بدون اصلاح]
altitude/height hold	متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller	هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor	کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder	ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی