Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
assoil
اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
Other Matches
flat
ثابت یا تغییر نکردنی
flattest
ثابت یا تغییر نکردنی
total deformation
مجموع تمام تغییر شکلها
strain energy
انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
volume change of concrete
تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
rosette
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
residual sum of squares
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
vitalize
زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
sum of squares of regression
مجموع مربعات رگرسیون مجموع مجذورات رگرسیون
regression sum of squares
مجموع مجذورات رگرسیون مجموع مربعات رگرسیون
unquestionable
رد نکردنی
inextricable
حل نکردنی
irrecusable
رد نکردنی
indecipherable
حل نکردنی
unquestioning
رد نکردنی
irrepressible
جلوگیری نکردنی
unwarrantable
توجیه نکردنی
indecipherable
کشف نکردنی
incredible
باور نکردنی
insuperable
برطرف نکردنی
incogitable
درک نکردنی
inapplicable
تطبیق نکردنی
inextinguishable
مستهلک نکردنی
incomprehensible
درک نکردنی
indefeasibility
لغو نکردنی
indeclinable
پرهیز نکردنی
impenetrable
درک نکردنی
unwarranted
توجیه نکردنی
unbelievable
باور نکردنی
irreprovable
بی گناه رد نکردنی
reproachless
ملامت نکردنی
inviolable
غصب نکردنی
reproachless
سرزنش نکردنی
irreprehensible
ملامت نکردنی
inconceivable
تصور نکردنی
irreprehensible
سرزنش نکردنی
indefectible
عیب نکردنی
irrepealable
لغو نکردنی
indefeasible
لغو نکردنی
irreproachable
ملامت نکردنی
inconsumable
مصرف نکردنی
irrepealable
فسخ نکردنی
irreproachable
سرزنش نکردنی
inexplicable
روشن نکردنی
irrepleviable
رفع توقیف نکردنی
irreplevisable
رفع توقیف نکردنی
fairy tales
داستان باور نکردنی
intangible
بغرنج درک نکردنی
to be left in disbelief
<idiom>
باور نکردنی بودن
inadmissible
ناپسندیده تصدیق نکردنی
imperceptible
نفهمیدنی درک نکردنی
fairy tale
داستان باور نکردنی
indefensible
غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
inextensible
بسط نا پذیر منقرض نکردنی
indivertible
انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
inexpiable
مرمت ناپذیر جبران نکردنی
irreclaimable
بازیافت نکردنی درست نشدنی
inexpugnable
حمله نا پذیر منقرض نکردنی
inconceivable
غیر قابل ادراک باور نکردنی
inconvincible
اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
totalling
مجموع
total
مجموع
totaled
مجموع
totaling
مجموع
totalled
مجموع
totals
مجموع
sum
مجموع
summation
مجموع
amount
مجموع
lumped
مجموع
lumps
مجموع
sum total
مجموع
ensemble
مجموع
ensembles
مجموع
lump
مجموع
over all
مجموع
sums
مجموع
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
sum of products
مجموع حاصلضرب
iamb
وتد مجموع
sum of squares
مجموع مربعات
triad
مجموع سه چیز
totyality
جمع مجموع
sideways sum
مجموع جانبی
checksum
مجموع مقابلهای
check sum
مجموع مقابلهای
modulo two sum
مجموع به پیمانه دو
iambus
وتد مجموع
anecdotage
مجموع حکایات
tercet
مجموع سه چیز
logic sum
مجموع منطقی
pentachord
مجموع پنج نت
sum of squares
مجموع مجذورات
altogether
همگی مجموع
summated ratings
مجموع درجه ها
totality
تمامیت مجموع
summation
مجموع یابی
rootage
مجموع ریشه ها
triads
مجموع سه چیز
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
series
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
sum of the terms of an infinite sequence
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
aggregates
مجموع جمع کردن
vocabulary
مجموع لغات یک زبان
total search result
مجموع نتیجه جستجو
cordage
مجموع طنابهای کشتی
toting
جمع کردن مجموع
totes
جمع کردن مجموع
toted
جمع کردن مجموع
tote
جمع کردن مجموع
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
alpine combined
مجموع مسابقههای الپاین
sum of squares of residual
مجموع مربعات باقیمانده
fore and aftring
مجموع بادبانهای کشتی
aggregate
مجموع جمع کردن
iambic
وابسته به وتد مجموع
imbic
دارای وتد مجموع
mass diagram
منحنی مجموع بدهها
baronage
مجموع بارونها و نجبا
vocabularies
مجموع لغات یک زبان
sewerage
مجموع مجرای فاضلاب
gears
مجموع چرخهای دنده دار
geared
مجموع چرخهای دنده دار
gear
مجموع چرخهای دنده دار
nordic combined
مجموع مسابقات اسکی نوردیک
two person zero sum game
بازی دو نفره با مجموع صفر
sewarage
زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
matmen
مجموع کشتی گیران و داوران
rigging
مجموع طناب و بادبانهای کشتی
pinning combination
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
additions
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
addition
عمل محاسباتی که مجموع دو عدد را حساب میکند
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
ice time
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
to look over
بخشیدن
portions
بخشیدن
forgiven
بخشیدن
forgives
بخشیدن
let off
بخشیدن
portion
بخشیدن
forgive
بخشیدن
exemption
بخشیدن
indulgences
بخشیدن
indue
بخشیدن
privilege
بخشیدن
indulgence
بخشیدن
vouchsafe
بخشیدن
vouchsafed
بخشیدن
vouchsafes
بخشیدن
giveaway
بخشیدن
vouchsafing
بخشیدن
donates
بخشیدن
donated
بخشیدن
donate
بخشیدن
giving
بخشیدن
gives
بخشیدن
endowing
بخشیدن
dispend
بخشیدن
remitting
بخشیدن
remitted
بخشیدن
remits
بخشیدن
remit
بخشیدن
donating
بخشیدن
absolved
بخشیدن
bestowed
بخشیدن
bestowing
بخشیدن
assoil
بخشیدن
bestows
بخشیدن
condone
بخشیدن
condoned
بخشیدن
condones
بخشیدن
condoning
بخشیدن
betake
بخشیدن
give-away
بخشیدن
give away
بخشیدن
absolving
بخشیدن
absolves
بخشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com