English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
functional اصول مبادی
Search result with all words
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
Other Matches
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
alphabets مبادی
alphabet مبادی
polygenesis تعدد مبادی
introduction to physics مبادی فیزیک
discretional <adj.> مبادی آداب
prudent [discreet] <adj.> مبادی آداب
discreet <adj.> مبادی آداب
tactful مبادی اداب
discrete <adj.> مبادی آداب
tactfully مبادی اداب
polite مبادی اداب
politest مبادی اداب
politer مبادی اداب
principle حقیقت مبادی واصول
primitivism اتکا به مبادی اولیه
tactless بدون مبادی اداب
tactlessly بدون مبادی اداب
polish ارایش مبادی ادابی
polishes ارایش مبادی ادابی
punctiliously بسیار مبادی اداب
punctilious بسیار مبادی اداب
tirocinium دوره نواموزی مبادی
primer مبادی اولیه بتونه
primers مبادی اولیه بتونه
cad پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothies ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothie ادم مبادی اداب چرب زبان
cads پست و بدون مبادی اداب بودن
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
ethnogeny گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
tenet اصول
ism اصول
ism : اصول
principles اصول
technic اصول
root اصول
roots اصول
nitty-gritty اصول
doctrines اصول
teachings اصول
doctrine اصول
teaching اصول
naziism اصول نازی
principles of religion اصول مذهب
politics اصول سیاسی
methodology علم اصول
chung shin اصول تکواندو
methodologies علم اصول
principles of economy اصول اقتصاد
general principles اصول کلی
theory اصول نظری
theories اصول نظری
prineipal parts اصول فعل
economic principles اصول اقتصادی
monopolosm اصول انحصار
technics اصول فنی
banking principles اصول بانکداری
monopolism اصول انحصار
mormonism اصول mormon ها
constitutionalism اصول مشروطیت
copernician system اصول کپرنیک
roots and branches اصول وفروع
creationism اصول افرینش
accounting principles اصول حسابداری
abolitionist اصول بردگی
mutualism اصول همکاری
relativity principles اصول نسبیت
denial measures اصول ممانعت
rational principle اصول عقلیه
principles of economics اصول اقتصاد
dogmas اصول عقاید
kinesiology اصول مکانیزم
grimacing ادا و اصول
grimaces ادا و اصول
modernism اصول امروزی
neodoxy اصول نوین
grimaced ادا و اصول
dogma اصول عقاید
grimace ادا و اصول
tenets اصول مسلم
doctrines اصول حکمت
systems روش اصول
nazism اصول نازی
tenet اصول مرام
doctrine اصول حکمت
systems اصول وجود
communism اصول اشتراکی
system روش اصول
system اصول وجود
technologically اصول فنی
technological اصول فنی
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
pauli اصول مذهبی پولس
code of procedure قانون اصول محاکمات
monarchism اصول سلطنت مستقل
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
manichaeanism اصول فلسفه مانی
household art اصول خانه داری
hierarchism اصول سلسله مراتب
hedonics اصول خوشی ولذت
image shearing principle اصول برش تصویر
fourteen points اصول چهارده گانه
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
ex post facto شامل اصول گذشته
mutualist طرفدار اصول همدستی
psychologism پیروی از اصول روانی
economization رعایت اصول اقتصادی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
democratism اصول حکومت ملی
planning principles اصول برنامه ریزی
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
individualism اصول استقلال فردی
moralist معتقد به اصول اخلاق
moralists معتقد به اصول اخلاق
mouth ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
mouthing ادا و اصول در اوردن
liberalism اصول ازادی خواهی
probity پیروی دقیق از اصول
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism اصول ایین پروتستانت
fascism اصول عقاید فاشیست
principles of economics اصول علم اقتصاد
modernism اصول تجدد نوگرایی
principled دارای اصول وعقاید
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
anomy بی توجهی به اصول دین
anomie بی توجهی به اصول دین
musically مطابق اصول موسیقی
gradualism رعایت اصول تدریج
technically مطابق اصول فنی
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
counter current principle اصول جریان متقابل
revivalism اصول بیداری مذهبی
rationale توضیح اصول عقاید
naturalistic موافق با اصول طبیعی
mouths ادا و اصول در اوردن
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
scientifically موافق اصول علمی
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
rascalism اصول بی شرفی وحقه بازی
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
accidence حادثه اصول صرف و نحو
encyclopaedism اصول نویسندگان دایره المعارف
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
democratically بر طبق اصول حکومت ملی
collectivist هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
techniques اصول مهارت روش فنی
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
modernists هوا خواه اصول امروزی
modernist هوا خواه اصول امروزی
principled اصولی پای بند اصول
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
kinesiological principle اصول حرکت شناختی بدن
technique اصول مهارت روش فنی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
fusionist هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
accounting اصول حسابداری برسی اصل و فرع
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
feudalism سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
convictism اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
presbyteral طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com