Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
Other Matches
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
superelevation
بلندی بر اضافه ارتفاع
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
drop height
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
overtime
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude
ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
for
به بهای
at a low price
بهای کم
break up price
بهای تصفیه
money worth
بهای پول
nominal price
بهای اسمی
nominal value
بهای اسمی
reduced price
بهای نازل
reserve price
بهای قطعی
resonable price
بهای عادله
unit price
بهای واحد
trade price
بهای تجارتی
probability cost
بهای احتمالی
conversion price
بهای تبدیل
cash price
بهای نقدی
cost of construction
بهای ساختمان
break up price
بهای انحلال
book value
بهای دفتری
all in price
بهای کامل
fee
بهای واحد
fancy price
بهای گزاف
at a great penny worth
به بهای زیاد
face value
بهای اسمی
fancy price
بهای تفننی
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
above par
بالاتر از بهای اسمی
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
retail price
بهای خرده فروشی
eric
خون بهای ایرلندی
below par
کمتر از بهای اسمی
par
بهای رسمی سهم
declared value
بهای اعلام شده
resale price
بهای خرده فروشی
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
share list
صورت بهای سهام شرکتها
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
exmeridian altitude
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
elevations
ارتفاع
elevation
ارتفاع
height
ارتفاع
depths
ارتفاع
depth
ارتفاع
low level
در ارتفاع کم
line height
ارتفاع خط
heights
ارتفاع
low
کم ارتفاع کم
contour lines
خط هم ارتفاع
altitude
ارتفاع
altitudes
ارتفاع
apparent celestiallatitude
ارتفاع
attack altitude
ارتفاع تک
sawed off
کم ارتفاع
apothem
ارتفاع
x height
ارتفاع x
low-rise
کم ارتفاع
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
hypsometer
ارتفاع پیما
riser
ارتفاع پله
hypsometer
ارتفاع سنج
flange depth
ارتفاع لبه
altimeters
ارتفاع سنج
computed altitude
ارتفاع محسوب
elevator gear
گردونه در ارتفاع
altimeters
ارتفاع یاب
low cloud
ابرهای کم ارتفاع
low altitude
ارتفاع پایین
humble
بدون ارتفاع
humblest
بدون ارتفاع
jump altitude
ارتفاع پرش
high altitude
از ارتفاع زیاد
height of fill
ارتفاع خاکریز
levelled
سطح ارتفاع
levels
سطح ارتفاع
height of centers
ارتفاع مرکز
hight of burst
ارتفاع ترکش
height of burst
ارتفاع ترکش
height clearance
ارتفاع مجاز
head pressure
ارتفاع فشاری
height of site
ارتفاع ایستگاه
height of rise
ارتفاع ابگیر
height of rise
ارتفاع برجستگی
altitudes
ارتفاع هواپیما
height overall
ارتفاع ساختمان
height of site
ارتفاع پایگاه
level
سطح ارتفاع
barometer
ارتفاع سنج
height of eye
ارتفاع راصد
barometers
ارتفاع سنج
leveled
سطح ارتفاع
altitude
ارتفاع هواپیما
take a sight
ارتفاع گرفتن
altimeter
ارتفاع یاب
bankful
ارتفاع لبریزی
altitude sickness
ناخوشی ارتفاع
cruising altitude
ارتفاع پرواز
barometric
ارتفاع سنجی
height adjustment
میزان ارتفاع
quadrat
ارتفاع سنج
head
ارتفاع فشاری
levelling
ارتفاع یابی
pressure head
ارتفاع فشار
depth of abutting gap faces
ارتفاع شکاف
rise
ارتفاع پله
safe altitude
ارتفاع امن
rises
ارتفاع پله
ceilings
ارتفاع ابر
superelevation
ارتفاع زیاد
high altitude
ارتفاع زیاد
suction lift
ارتفاع مکش
studding
ارتفاع اتاق
astro altitude
ارتفاع نجومی
total suction head
ارتفاع کل مکشی
vertical interval
اختلاف ارتفاع
altimeter
ارتفاع سنج
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
depth of tooth
ارتفاع دندانه
hauteur
ارتفاع غرور
observed altitude
ارتفاع حقیقی
drop altitude
ارتفاع بارریزی
cam throw
ارتفاع منحنی
flyby
پرواز در ارتفاع کم
flybys
پرواز در ارتفاع کم
flypast
پرواز در ارتفاع کم
flypasts
پرواز در ارتفاع کم
absolute altitude
ارتفاع مطلق
effective depth
ارتفاع مفید
effective length of strut
ارتفاع کمانش
net head
ارتفاع موثر
cam throw
ارتفاع بادامک
optimum height
حداکثر ارتفاع
percolation head
ارتفاع نفوذ
discharge head
ارتفاع تخلیه
bombing height
ارتفاع بمباران
ceiling
ارتفاع ابر
headroom
ارتفاع ساختمان
drop altitude
ارتفاع پرش
high jump
پرش ارتفاع
optimum height
ارتفاع مطلوب
extra
<adj.>
اضافه
augmentation
اضافه
special
<adj.>
اضافه
extra
اضافه
excesses
اضافه
excess
اضافه
overplus
اضافه
plusage
اضافه
plussage
اضافه
additions
اضافه
addition
اضافه
extras
اضافه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com