English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
overcharge اضافه هزینه
overcharged اضافه هزینه
overcharges اضافه هزینه
overcharging اضافه هزینه
Search result with all words
c i f قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overplus اضافه
extra <adj.> اضافه
additions اضافه
addition اضافه
special <adj.> اضافه
increscent اضافه
in a. to به اضافه
augmentation اضافه
spared اضافه
extra اضافه
spare اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
plusage اضافه
plussage اضافه
excesses اضافه
surplus اضافه
increased اضافه
increase اضافه
extras اضافه
increases اضافه
surpluses اضافه
extra- اضافه
excess اضافه
overshoots اضافه جهش
overloading اضافه فرفیت
overloading اضافه بار
excess price اضافه قیمت
overloading اضافه بارگذاری
overloading بارگذاری اضافه
overpopulation اضافه جمعیت
premium اضافه ارزش
overvoltage اضافه ولتاژ
per حروف اضافه
overpotential اضافه ولتاژ
overproduction اضافه تولید
overshooting اضافه جهش
margin product اضافه محصول
overtimer اضافه کار کن
premiums اضافه ارزش
imburse اضافه کردن
exeed اضافه شدن از
over load اضافه بار
excess luggage اضافه بار
confession and avoidance به ان اضافه میکند
adds اضافه کردن
overloads اضافه بار
overloaded اضافه فرفیت
overloaded اضافه بار
overload اضافه فرفیت
overload اضافه بار
affixing اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
adding اضافه کردن
add اضافه کردن
budget surplus اضافه بودجه
affix اضافه نمودن
added to that اضافه بران
service charge اضافه کار
prepositions حرف اضافه
overloads اضافه فرفیت
preposition حرف اضافه
added اضافه شده
genitive حالت اضافه
surtax اضافه مالیات
possessives حالت اضافه
possessive حالت اضافه
eke اضافه کردن بر
excesses اضافه مازاد
affixed اضافه نمودن
overshoot اضافه جهش
widening اضافه پهنا
excess اضافه مازاد
additionally <adv.> اضافه بر این
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
aside from that <adv.> اضافه بر این
overdrafts اضافه برداشت
besides <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
overtime اضافه کار
overtime اضافه کاری
add اضافه کردن
append اضافه کردن
subjoin اضافه کردن
overdraft اضافه برداشت
gen حالت اضافه
furthermore <adv.> اضافه بر این
beyond that <adv.> اضافه بر این
surcharge اضافه بها
surcharge اضافه بار
accesses الحاق اضافه
accessing الحاق اضافه
on to <adv.> اضافه بر این
what is more <adv.> اضافه بر این
on top of that <adv.> اضافه بر این
step up اضافه کردن
salary increase اضافه حقوق
surcharges اضافه بها
accessed الحاق اضافه
superimposable اضافه شدنی
superimposable قابل اضافه
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
on top of this <adv.> اضافه بر این
access الحاق اضافه
over and above <adv.> اضافه بر این
surcharges اضافه بار
perquisite عایدی اضافه برحقوق
effusion اضافه جریان بزور
effusions اضافه جریان بزور
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
gerunds اسمی که از اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
extra bed تخت خواب اضافه
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
perquisites عایدی اضافه برحقوق
capital gains اضافه ارزش سرمایه
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
over time pay مزد اضافه کاری
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
overload principle اصل اضافه باری
add in memory اضافه کردن به حافظه
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
overload circuit switch فیوز اضافه بار
over time pay پول اضافه کار
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
play down بازی در وقت اضافه
overdraw اضافه برداشت کردن
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
repositional مانند حرف اضافه
prepositionally بطور حرف اضافه
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
overshoots از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshoot از حد خارج شدن اضافه جهیدن
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
unjustified که با کامپیوتر اضافه شده است
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
repositional با حروف اضافه اغاز شده
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
raise ترقی دادن اضافه حقوق
raises ترقی دادن اضافه حقوق
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overshooting از حد خارج شدن اضافه جهیدن
leap day روز اضافه در سال کبیسه
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
let off steam <idiom> ازدست دادن انرژی اضافه
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads حرف اضافه لاتینی بمعنی
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
cost and frieght قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
addend عدد اضافه شده به حاصل در جمع
overweight تحمل وزن اضافه از طرف اسب
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increments مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
increment مقدار عدد اضافه شده به ثبات
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
levies هزینه
levy هزینه
levying هزینه
vouchers هزینه
light expense هزینه کم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com