English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
in on <idiom> اطلاعاتی داشتن درمورد
Other Matches
To be biased (prejudiced). درمورد چیزی تعصب داشتن
have something on someone <idiom> اطلاعاتی درموردکار خطای شخص داشتن
counterintelligence survey بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
talk up <idiom> صحبت درمورد
hold forth <idiom> صحبت کردن درمورد
what about <idiom> چطور(درمورد چیزی)
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> عمیقا فکر کردن درمورد
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
smoke out <idiom> درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
freeboard حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
monomaia جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
food for thought <idiom> درمورد چیز باارزش فکر کردن
search one's soul <idiom> کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
To be patient with someone . درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
tie up <idiom> تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
achloropsia نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
aerostatics علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
let go <idiom> به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referendums حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
information routing مسیریابی اطلاعاتی
information networks شبکههای اطلاعاتی
information system سیستم اطلاعاتی
bulletin نشریه اطلاعاتی
information service سرویس اطلاعاتی
information service خدمت اطلاعاتی
data bank بانک اطلاعاتی
data banks بانک اطلاعاتی
intelligence annex پیوست اطلاعاتی
intelligence cycle مدار اطلاعاتی
knowledge work کار اطلاعاتی
knowledge industries صنایع اطلاعاتی
agents عامل اطلاعاتی
agent عامل اطلاعاتی
information banks بانکهای اطلاعاتی
information bits بیتهای اطلاعاتی
agent net شبکه اطلاعاتی
intelligence summary خلاصه اطلاعاتی
bulletins نشریه اطلاعاتی
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
cumpuserve سرویس اطلاعاتی کامپیوتر
intelligence summary خلاصه وضعیت اطلاعاتی
help desk میز کمک [اطلاعاتی]
helpdesk میز کمک [اطلاعاتی]
double agents عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
on line information service سرویس اطلاعاتی مستقیم
automated intelligence file پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
association in information systems انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
shannon اندازه محتوای اطلاعاتی یک ارسال
aisp انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
inside information اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
irm Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
shirt-tails اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
list چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
compuserve یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی line-on وابسته به آمریکا
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
revealed نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
qube تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
headers پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
ip شرکت یا کاربری که اطلاعاتی درباره استفاده سیستم ویدیویی است
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
header پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
masters اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
aspects کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
mastered اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
aspect کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
approved data سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
devices کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
CDs وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CD وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
Q Channel یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
requests متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requesting متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requested متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
RIFF فایل که حاوی اطلاعاتی است که با قالب فایل RIFF فرمت میشود
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
poaching دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
Internetwork Packet Exchange پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه است
IPX پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه به کار می رود
freedom of information act قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
RFC متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد تازه مط رح شده است واز کاربرق خواهد که متن را بررسی کند و توضیحات لازم را اضافه کند
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
cell relay روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
monogyny داشتن یک زن
lack کم داشتن
redolence بو داشتن
lacked کم داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
lacks کم داشتن
to have possession of داشتن
to hold داشتن
bears در بر داشتن
bears داشتن
possessing داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
to hold a meeting داشتن
lackvt کم داشتن
to be feverish تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
to have f. تب داشتن
doubts شک داشتن
owns داشتن
having داشتن
have داشتن
own داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
to go hot تب داشتن
wanted کم داشتن
want کم داشتن
owned داشتن
intercommon داشتن
owning داشتن
relieving داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com