Total search result: 202 (30 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
back up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
back-up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
|
|
Other Matches |
|
marginal data |
اطلاعات حاشیهای نقشه |
aeronautical information overprint |
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی |
bi margin format |
نقشه دو حاشیهای |
bleeding edge |
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
maps |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
map |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
border break |
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان |
survey information center |
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه |
A to Z |
کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص |
fire support coordination |
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش |
window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
conformal projection |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
plot |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plots |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plotted |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
mapping |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
trapdoor |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
trapdoors |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
support command |
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
complemented |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complemented |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complement |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complement |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complements |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complementing |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complements |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complementing |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
marginal |
کم حاشیهای |
marginal |
حاشیهای |
margin |
حاشیهای |
limbic |
حاشیهای |
margins |
حاشیهای |
beside the point <idiom> |
مسائل حاشیهای |
overhead costs |
هزینههای حاشیهای |
marginal |
حاشیهای خطرناک |
marginal man |
انسان حاشیهای |
overhead |
منابع حاشیهای |
marginal frequencies |
فراوانیهای حاشیهای |
marginal group |
گروه حاشیهای |
sunk cost |
هزینه حاشیهای |
countenance |
پشتیبانی کردن |
rallies |
پشتیبانی کردن |
support |
پشتیبانی کردن |
vindicates |
پشتیبانی کردن از |
rallied |
پشتیبانی کردن |
propugn |
پشتیبانی کردن از |
vindicated |
پشتیبانی کردن از |
rally |
پشتیبانی کردن |
countenanced |
پشتیبانی کردن |
championed |
پشتیبانی کردن |
championing |
پشتیبانی کردن |
play up to |
پشتیبانی کردن از |
champions |
پشتیبانی کردن |
vindicate |
پشتیبانی کردن از |
champion |
پشتیبانی کردن |
vindicating |
پشتیبانی کردن از |
maintain |
پشتیبانی کردن |
maintains |
پشتیبانی کردن |
maintained |
پشتیبانی کردن |
aid |
پشتیبانی کردن |
to agitate [for] |
پشتیبانی کردن |
aided |
پشتیبانی کردن |
aiding |
پشتیبانی کردن |
countenancing |
پشتیبانی کردن |
backup |
پشتیبانی کردن |
countenances |
پشتیبانی کردن |
direct support |
پشتیبانی مستقیم کردن |
prop |
نگهداشتن پشتیبانی کردن |
propped |
نگهداشتن پشتیبانی کردن |
propping |
نگهداشتن پشتیبانی کردن |
to back somebody up |
از کسی پشتیبانی کردن |
to bolster somebody up |
از کسی پشتیبانی کردن |
to get behind somebody |
از کسی پشتیبانی کردن |
back-up |
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن |
back up |
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن |
mission call |
درخواست پشتیبانی هوایی کردن |
support |
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه |
associative storage |
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود |
strategies |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
strategy |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
underpinned |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
underpin |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
underpins |
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن |
line route map |
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه |
docking plan |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
seconded |
پشتیبانی کردن تایید کردن |
seconds |
پشتیبانی کردن تایید کردن |
seconding |
پشتیبانی کردن تایید کردن |
second |
پشتیبانی کردن تایید کردن |
intersectional service |
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات |
combat airlift support |
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی |
echo check |
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین |
hyetography |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
control map |
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها |
cartographers |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
cartographer |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
dow jones information service |
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است |
attributes |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
derived information |
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار |
attribute |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
attributing |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
radar correlation |
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر |
aperture card |
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد |
topographic map |
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی |
automatic data processing |
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری |
stripping |
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن |
distance vector protocols |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
antisubmarine support |
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی |
storage map |
نقشه انباره نقشه انبارش |
complemented |
مکمل |
two's complement |
مکمل 2 |
complementing |
مکمل |
complement |
مکمل |
complements |
مکمل |
supplement |
مکمل |
complementarity |
مکمل |
supplements |
مکمل |
nine's complement |
مکمل 9 |
integrant |
مکمل |
completive |
مکمل |
ten's complement |
مکمل 01 |
one's complement |
مکمل یک |
supplementary |
مکمل |
complementary |
مکمل |
supplementing |
مکمل |
supplemented |
مکمل |
to foil a plan |
خنثی کردن نقشه ای |
map reading |
نقشه خوانی کردن |
schemed |
نقشه طرح کردن |
reductions |
کوچک کردن نقشه |
reduction |
کوچک کردن نقشه |
to foil a plan |
نقش بر آب کردن نقشه ای |
mapping |
نقشه برداری کردن |
scheme |
نقشه طرح کردن |
setting out |
پیاده کردن نقشه |
map orientation |
توجیه کردن نقشه |
To roll up the map. , |
نقشه را پیچیدن ( تا کردن ) |
to spoil ones game |
نقشه یاکارکسیراخراب کردن |
altitude tints |
گویا کردن نقشه |
schemes |
نقشه طرح کردن |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
regrade |
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت |
overprint |
فهرنویسی کردن اطلاعات |
debriefs |
اطلاعات کسب کردن |
debriefed |
اطلاعات کسب کردن |
debrief |
اطلاعات کسب کردن |
complementary colors |
رنگهای مکمل |
complements |
حد مجاز مکمل |
complementary demand |
تقاضای مکمل |
codicillary |
مکمل وصیتنامه |
complementary factors |
عوامل مکمل |
complementary goals |
اهداف مکمل |
complementary goods |
کالاهای مکمل |
radix complement |
مکمل مبنا |
complementary |
زاویه مکمل |
supplementary |
اضافی مکمل |
complements |
مکمل دهدهی |
nine's complement |
مکمل دهدهی |
complementary resources |
منابع مکمل |
additional <adj.> |
مکمل اضافی |
self complementing code |
کد خود مکمل |
complement |
مکمل دهدهی |
complement |
حد مجاز مکمل |
complement |
متمم مکمل |
codicils |
مکمل وصیتنامه |
objective complement |
مکمل موضوع |
true complement |
مکمل واقعی |
true complement |
مکمل صحیح |
codicil |
مکمل وصیتنامه |
integral part |
جزء مکمل |
additional moment |
لنگر مکمل |
complemented |
متمم مکمل |
integrant |
جزء مکمل |
complementing |
مکمل دهدهی |
complementing |
حد مجاز مکمل |
complementing |
متمم مکمل |
supplementary costs |
هزینههای مکمل |
fan cameras |
دوربینهای مکمل |
complements |
متمم مکمل |
complemented |
حد مجاز مکمل |
complemented |
مکمل دهدهی |
machinate |
نقشه کشیدن تدبیر کردن |
compass |
نقشه کشیدن اختراع کردن |
to torpedo |
خراب کردن [برنامه یا نقشه] |
photo interpretation |
نقشه کردن عکس هوایی |
connection |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
connexions |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
inputted |
عمل وارد کردن اطلاعات |
input |
عمل وارد کردن اطلاعات |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
reconstituting |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstitutes |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstitute |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstituted |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |