Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
Other Matches
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
assure
اطمینان دادن
assuring
اطمینان دادن
assures
اطمینان دادن
play up
اطمینان دادن به
reassured
دوباره اطمینان دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
reassure
دوباره اطمینان دادن
emphasises
تایید کردن
gracing
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
graces
تایید کردن
grace
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
graced
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
approving
تایید کردن
approves
تایید کردن
approve
تایید کردن
vertify
تایید کردن
ratified
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
ratify
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
confirms
تایید کردن
emphasizes
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
supporting
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
emphasizing
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
confirm
تایید کردن
support
تایید کردن
acknowledging
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
acknowledge
تایید کردن
security clearance
تایید صلاحیت کردن
support
تایید کردن نگهداری
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
accredit
اطمینان کردن
accrediting
اطمینان کردن
confides
اطمینان کردن
confided
اطمینان کردن
accredits
اطمینان کردن
confide
اطمینان کردن
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
trut
اطمینان داشتن توکل کردن
someone to rely on
به کسی اطمینان کردن
[اتکا کردن]
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
approving
تصدیق کردن تایید کردن
approves
تصدیق کردن تایید کردن
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
approve
تصدیق کردن تایید کردن
upholds
تقویت کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
uphold
تقویت کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
certification
تایید
allegations
تایید
confirmation
تایید
approval
تایید
corroboration
تایید
verification
تایید
graced
تایید
allegation
تایید
grace
تایید
acknowledgement
تایید
acknowledgements
تایید
acknowledgments
تایید
graces
تایید
gracing
تایید
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
endorsements
موافقت تایید
confirmative
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
insusceptible
تایید ناپذیر
seconder
تایید کننده
corroborant
تایید کننده
corrobrant
تایید کننده
support
تقویت تایید
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
unexamined
<adj.>
تایید نشده
price support
تایید قیمت
corroborator
تایید کننده
validity
تایید تصدیق
social approval
تایید اجتماعی
confirmed
تایید شده
certifiable
قابل تایید
endorsement
موافقت تایید
acknowledgement of order
تایید سفارش
confirmor
تایید کننده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
unverified
<adj.>
تایید نشده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approvingly
به تایید رسیده
approvingly
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
تایید شده
approved bank
بانک تایید شده
confirmed location
موضع تایید شده
self sustained
تایید شده نفس
quality control approval
تایید کنترل کیفیت
assertion
تایید ادعا افهارنامه
verifiable
قابل تصدیق تایید
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
approved circuit
مدار تایید شده
confirmable
قابل تایید وتصدیق
validation
تایید معتبر سازی
Thank you for the confirmation of your request!
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
unconfirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید نشده
confirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید شده
confirmed location
محل تایید شده دشمن
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
surety
اطمینان
sureties
اطمینان
certainties
اطمینان
certes
اطمینان
security
اطمینان
fideism
اطمینان
confidence
اطمینان
confidences
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
assurances
اطمینان
certainty
اطمینان
trust
اطمینان
trustingly
با اطمینان
instable
بی اطمینان
trusts
اطمینان
assuredness
اطمینان
trusted
اطمینان
affiance
اطمینان
safety
اطمینان
assurance
اطمینان
certitude
اطمینان
daclare
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
safety fuse
فیوز اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
confidence interval
فاصله اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
cretain
تاحدی اطمینان
interval confidence
فاصله اطمینان
safety belt
کمربند اطمینان
uncertainties
عدم اطمینان
safety belts
کمربند اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
sicker
قابل اطمینان
bleeder valve
شیر اطمینان
dependability
قابلیت اطمینان
reassurance
اطمینان مجدد
confidence coefficicent
ضریب اطمینان
limits of confidence
حدود اطمینان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com