English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
acceptance credit اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
Other Matches
credit available اعتبار قابل استفاده
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
zeros پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
acceeptance قبولی نویسی
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
acceptance duty الزام به قبولی نویسی
by acceptance از طریق قبولی نویسی
apl زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
available payload بازده قابل استفاده وسیله
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
hand-held وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
ervolving credit اعتبار قابل تجدید
revocable letter of credit اعتبار قابل برگشت
transferable credit اعتبار قابل انتقال
revolving credit اعتبار قابل تجدید
revocable credit اعتبار قابل برگشت
assignable credit اعتبار قابل انتقال
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
irrevocable credit اعتبار غیر قابل برگشت
credible <adj.> قابل اعتبار [معتبر] [اقتصاد]
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
confirmed irrevocable credit اعتبار غیر قابل برگشت تائیدشده
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
prom وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
proms وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
programmable calculator ماشین حساب قابل برنامه نویسی
pla ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
apple pascal یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
presumable قابل استنباط قابل استفاده
snobol زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
pl/m زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
string زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
OpenScript زبان برنامه نویسی شی گرا که در نرم افزار نشر Asymetrix Toolbook استفاده میشود
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
algol زبان برنامه نویسی سطح بالا با استفاده از روشهای الگوریتمی برای برنامههای کاربردی ریاضی و تکنیکی
logo زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
languages زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
pilot زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
field alterable control element یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
piloted زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilots زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
macro استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
instruction کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
machines زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
recoverable item وسیله قابل اخراجات
prolog زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
logo یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
exploitable قابل استفاده
usable <adj.> قابل استفاده
utilizable <adj.> قابل استفاده
utilisable [British] <adj.> قابل استفاده
fit for use قابل استفاده
practical <adj.> قابل استفاده
useful <adj.> قابل استفاده
serviceable قابل استفاده
allowable قابل استفاده
advantageous <adj.> قابل استفاده
beneficial <adj.> قابل استفاده
expedient <adj.> قابل استفاده
handy [useful] <adj.> قابل استفاده
helpful <adj.> قابل استفاده
utile [archaic] [useful] <adj.> قابل استفاده
utilitarian [useful] <adj.> قابل استفاده
valuable <adj.> قابل استفاده
practicals قابل استفاده
serviceable <adj.> قابل استفاده
applicatory <adj.> قابل استفاده
handier قابل استفاده
handy <adj.> قابل استفاده
applicable <adj.> قابل استفاده
profitable قابل استفاده
operational قابل استفاده
handiest قابل استفاده
purposive <adj.> قابل استفاده
appropriate [for an occasion] <adj.> قابل استفاده
purposeful <adj.> قابل استفاده
convenient <adj.> قابل استفاده
functional <adj.> قابل استفاده
suitable <adj.> قابل استفاده
practicable <adj.> قابل استفاده
purpose-built <adj.> قابل استفاده
proper <adj.> قابل استفاده
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
devices روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
manual کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
devices لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
utilizable قابل استفاده مصرف
out of commission غیر قابل استفاده
inoperable غیر قابل استفاده
serviceableness قابل استفاده بودن
operatives قابل استفاده موثر
handiest بسهولت قابل استفاده
cumber غیر قابل استفاده
operative قابل استفاده موثر
commonable قابل استفاده عموم
instrumental مفید قابل استفاده
handy بسهولت قابل استفاده
available قابل استفاده سودمند
handier بسهولت قابل استفاده
reusable قابل استفاده مجدد
fleet in being ناوگان قابل استفاده
macro زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
man portable قابل حمل به وسیله نفر یاافراد
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generations مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
threads زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
artspeak یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
thread زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
generates استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
customers شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
generate استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
customer شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
switch شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
input/output استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
generated استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
fosdic وسیله ذخیره سازی برای داده کامپیوتری با استفاده از میکروفیلم
generating استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
usable قابل استفاده مصرف کردنی
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
ARQ قابل استفاده در برخی مودم ها
operational قابل استفاده مربوط به عملیات
unserviceable وسایل غیر قابل استفاده
useable قابل استفاده مصرف کردنی
waterlog غیر قابل استفاده شدن
reusable program برنامه قابل استفاده مجدد
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
readies که منتظر است تا قابل استفاده شود
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
ready که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied که منتظر است تا قابل استفاده شود
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
log برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
logs برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
unix یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
portable که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
reads وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
actuator وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
read وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
selectable کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
standalone که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
languages زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
numeric keypad یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
CD وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
cable وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
CDs وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
cabled وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
commoners تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
end کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
commonest تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
ended کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com