Dictiornary-Farsi | اعتراف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 61 (4 milliseconds)

English	Persian
avowal	اعتراف
avowals	اعتراف
recognition	اعتراف
confession	اعتراف
confessions	اعتراف
profession	اعتراف
professions	اعتراف


Other Matches

confessions	اعتراف نامه
confessional	اعتراف گاه
profession	اقرار اعتراف
shrive	اعتراف گرفتن
professions	اقرار اعتراف
defeatism	اعتراف به شکست
avowed	اعتراف شده
acknowledger	اعتراف کننده
ackuowledge	اعتراف کردن
voluntary confession	اعتراف داوطلبانه
shrift	اعتراف بگناه
shrive	اعتراف گرفتن از
peccavi	اعتراف بگناه
confession	اعتراف نامه
acknowledge	اعتراف کردن
admission	تصدیق اعتراف
admissions	تصدیق اعتراف
avow	اعتراف کردن
avowing	اعتراف کردن
avows	اعتراف کردن
confess	اعتراف کردن
confessing	اعتراف کردن
confesses	اعتراف کردن
confessed	اعتراف کردن
confiscator	دعای اعتراف بگناهان
confiscator	دعای اعتراف نامه
unburdening	اعتراف و درددل کردن
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
unburdens	اعتراف و درددل کردن
unburden	اعتراف و درددل کردن
To force a confession from somebody.	بزوراز کسی اعتراف گرفتن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
recants	بخطای خود اعتراف کردن
recanting	بخطای خود اعتراف کردن
recanted	بخطای خود اعتراف کردن
recant	بخطای خود اعتراف کردن
put to the question	برای گرفتن اعتراف زجر دادن
I'll give you that [much] .	دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
He confessed under torture.	زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
confessionals	محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
confessional	محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
to shrive oneself	گناهان خود را اعتراف کردن وامرزش طلبیدن
confessors	کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
confessor	کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
folds	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
acknowledges	اعتراف کردن تصدیق کردن
acknowledging	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognises	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognising	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognize	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizes	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizing	اعتراف کردن تصدیق کردن