English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
Other Matches
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
utilitarianism کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
pan cosmism اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
arianism اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
modalism اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
animism همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
monadism اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
infusionism اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
rationalization انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
final غایی
extreme حد غایی
finals غایی
ultimata غایی
ultimatums غایی
ultimate غایی
ultimatum غایی
intellectual عقلانی
intellectuals عقلانی
thing in itself حقیقت غایی
ultimaratio نتیجه غایی
ultimacy حالت غایی
periods نتیجه غایی
finals غایی قطعی
final غایی قطعی
period نتیجه غایی
ultimate غایی بازپسین
rational عقلانی منطقی
intellectualize عقلانی کردن
it is hard to say نمیتوان گفت
intelligential عقلانی باهوش
intellects نیروی عقلانی
intellect نیروی عقلانی
intellectuality قوه عقلانی
one must نمیتوان گفت
irrational غیر عقلانی
rationalism فلسفه عقلانی
telic متضمن نتیجه غایی
teleology حکمت علل غایی
teleology مطالعه حکمت غایی
rationalist معتقد به فلسفه عقلانی
pipe dream <idiom> نقشه غیر عقلانی
there is no mistaking نمیتوان اشتباه کرد
probative حقایق فرعی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
res gestae حقایق عینی
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
it is hard to say به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
nemo tenetur ad impossible هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
ultimate truths حقایق اولیه یا اصلی
prim ry truths حقایق اولیه یانخستین
a recital of all the facts شمارشی از همه حقایق
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
it is not d. نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
americana اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
low dwon حقایق امر اصل حقیقت
nemo de domo sua extrahi debet هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
longhair علاقمندی غیر عقلانی دارای موی بلند
drop dead halt توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
long haired علاقمندی غیر عقلانی دارای موی بلند
subreption اختفای حقایق برای استفاده خود
as respects نظر باینکه
as regards نظر باینکه
since نظر باینکه
it will not bear repeating جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
as نظر باینکه در نتیجه
short run زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
iam inclined to think متمایلم باینکه خیال کنم
minimalist باینکه تقاضاهایش براورده شود
aspect نمود
performances نمود
appearance نمود
performance نمود
appearances نمود
aspects نمود
phenomenon نمود
growth نمود
growths نمود
life forms زی نمود
life form زی نمود
prospects نمود
prospecting نمود
prospect نمود
prospected نمود
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
psilanthropy عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropism عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psychological make up نمود ذهنی
pseudomorphism نمود کاذب
it had a europeanlook اروپایی می نمود
macroscopic درشت نمود
phenomenon نمود تجلی
actescence نمود شیر
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
monopsychism عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
geocentric معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
he showed me kindness ابرازمحبت نسبت به من نمود
he proceeded to investigate it بتحقیق ان مبادرت نمود
multiphase دارای چند نمود
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
pseudomorphous دارای نمود کاذب
monogenism عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
restorationism عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
malism عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
unprofitable servants مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
monophysite کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
anthropocentric معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
probabiliorism عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
restorationist کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
atomism عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
metagnosticism عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
deduction قیاس
induction قیاس
syllogism قیاس
analogy قیاس
abduction قیاس
proportions قیاس
analogically به قیاس
immeasurable بی قیاس
spanless بی قیاس
immensurable بی قیاس
analogies قیاس
proportion قیاس
inductions قیاس
comparsion قیاس
paradox قیاس ضد و نقیض
analogous قابل قیاس
comparability قابلیت قیاس
extrapolation قیاس گیری
extrapolations قیاس گیری
topology قیاس بمکان
paradoxes قیاس ضد و نقیض
parables قیاس نمونه
syllogism قیاس صوری
syllogism قیاس منطقی
analog شی قابل قیاس
analogical قابل قیاس
postulation قیاس منطقی
postulated قیاس منطقی
partisans of analogy اهل قیاس
paralogism قیاس کاذب
paralogism قیاس نادرست
postulate قیاس منطقی
enthymeme قیاس اضماری
majorpremise کبرای قیاس
parable قیاس نمونه
analogues شی قابل قیاس
inductively بطور قیاس
analogue شی قابل قیاس
deductively از راه قیاس
postulates قیاس منطقی
analogize قیاس کردن
parity قیاس مشابهت
postulating قیاس منطقی
comparand قیاس شونده
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
analogist قیاس و استدلال کننده
lemma صغرای قیاس منطقی
propositions مقصود قیاس منطقی
propositioning مقصود قیاس منطقی
minor term صغرای قیاس منطقی
noetic ذهنی قیاس منطقی
proposition مقصود قیاس منطقی
priori از راه قیاس قیاسی
chronometry علم قیاس زمان
paralpgize قیاس نادرست ساختن
parity of reasoning قیاس یا شباهت استدلال
propositioned مقصود قیاس منطقی
inductions قیاس کل از جزء استنتاج
induction قیاس کل از جزء استنتاج
modus ponens قیاس استثنایی [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com