English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
cadre اعضای یک سازمان نظامی
cadres اعضای یک سازمان نظامی
Other Matches
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
stablishment قسمت نظامی سازمان
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structure سازمان سازمان دادن
structuring سازمان سازمان دادن
structures سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
burgomaster اعضای شهرداری
inside تو اعضای داخلی
insides تو اعضای داخلی
royalties اعضای خانواده سلطنتی
royalty اعضای خانواده سلطنتی
stiffening members اعضای صلب کننده
prosthetics مبحث اعضای مضنوعی
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
the f. اعضای هیئت پزشکی
sensorium مرکز حواس اعضای حس
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
locomotor ابتلاء اعضای حرکتی
footwork هماهنگی پا با اعضای دیگر
senior members اعضای بالارتبه یا ارشد
locomotory ابتلاء اعضای حرکتی
main structure menbers اعضای اصلی ساختمان
paraplegia فلج اعضای سافل
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
senatorian وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
toho اعضای انگشتان نشانه و شست
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
hypotrophy رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
senatorial وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
locomotor دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
conscript fathere اعضای مجلس سنای روم باستان
urogenital وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
bionic وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
bounds محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
clocks سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
components تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
clock سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
catena 1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
heterology عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
to pack a jury جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
cartels توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
homology همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
system سازمان
activities سازمان
inst سازمان
activity سازمان
organisms سازمان
institution سازمان
organism سازمان
department سازمان
departments سازمان
systems سازمان
structures سازمان
structuring سازمان
organisations سازمان
organization سازمان
structure سازمان
machinery سازمان
organizations سازمان
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
task organization سازمان رزمی
organizing سازمان دادن
organisations سازمان بندی
organize سازمان دادن
organizes سازمان دادن
organizations سازمان بندی
table of organization جدول سازمان
foundation سازمان خیریه
physique سازمان بدن
physiques سازمان بدن
organises سازمان دادن
sensory organization سازمان حسی
system مجموعه سازمان
planning organization سازمان برنامه
organization سازمان بندی
organising سازمان دادن
social organization سازمان اجتماعی
organization chart لوحه سازمان
nonprofit organization سازمان غیرانتفاعی
tailor سازمان دادن
tailors سازمان دادن
charity organization سازمان خیریه
file organization سازمان فایل
file organization سازمان پرونده
clandestine سازمان پنهانی
systems مجموعه سازمان
organized سازمان یافته
economic organization سازمان اقتصادی
board of inspection and survey سازمان بازرسی
data organization سازمان داده ها
counterintelligence سازمان ضد جاسوسی
force structure سازمان یکانها
unit structure سازمان یکان
United Nations سازمان ملل
labor service سازمان کار
labor organization سازمان کارگری
reorganization تجدید سازمان
visual organization سازمان دیداری
organizational مربوط به سازمان
hiring hall اژانس یا سازمان کاریابی
composition ارایش یکان سازمان
advance organizer پیش سازمان دهنده
Civil Aviation Organization سازمان هواپیمایی کشور
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
chief programmer سازمان برنامه نویسی
association for women in computing سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
organizing بازار سازمان یافته
cento سازمان پیمان مرکزی
nonprofit organization سازمان غیر انتفاعی
organized سازمان داده شده
order of battle سازمان نیروهایا یکان
geological survey سازمان زمین شناسی
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
food and agricultural organization سازمان خواروبار وکشاورزی
Organization of American States سازمان دول امریکایی
reorganization تجدید سازمان کردن
organized market بازار سازمان یافته
economic reorganization تجدید سازمان اقتصادی
infrastructure سازمان زیر سازی
tribalism سازمان وتشکیلات قبیلهای
reform اصلاحات تجدید سازمان
reforms اصلاحات تجدید سازمان
compositions ارایش یکان سازمان
reorganises تجدید سازمان کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
directed مدیریت یا سازمان دهی
task organization سازمان برای رزم
reorganized دوباره سازمان دادن
united nations organization سازمان ملل متحد
table of organization and equipment (toe جدول سازمان و تجهیزات
direct مدیریت یا سازمان دهی
restructure تجدید سازمان کردن
social security organization سازمان تامین اجتماعی
directs مدیریت یا سازمان دهی
restructures تجدید سازمان کردن
direction سازمان دهی یامدیریت
reorganising تجدید سازمان کردن
reorganises دوباره سازمان دادن
reorganised تجدید سازمان کردن
reorganised دوباره سازمان دادن
reorganize دوباره سازمان دادن
United Nations سازمان ملل متحد
type table نوع جدول سازمان
u.n. سازمان ملل متحد
the church e. سازمان قانونی کلیسا
world health organization سازمان بهداشت جهانی
reorganising دوباره سازمان دادن
reorganizing دوباره سازمان دادن
reorganizes تجدید سازمان کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
reorganizes دوباره سازمان دادن
reorganized تجدید سازمان کردن
restructured تجدید سازمان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com