Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
particularism
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
Other Matches
mechanism
اجزاء متشکله چیزی
mechanisms
اجزاء متشکله چیزی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
south american revolution
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
roman empire
امپراطوری رم
Caesarean
امپراطوری
Caesareans
امپراطوری
cesarian
امپراطوری
emperorship
امپراطوری
ottoman
امپراطوری عثمانی
caesarism
حکومت امپراطوری
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
imperialize
بصورت امپراطوری دراوردن
imperial
امپراطوری مربوط به شاهنشاهی
reich
کشور و امپراطوری المان
political sclence
علم سیاست کشورها
country teams
تیمهای اعزامی به کشورها
constituent
ماده متشکله
constituents
جزء متشکله
constituents
ماده متشکله
constituent
جزء متشکله
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
grand inquisitor
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
precursor
ماده متشکله جسم جدید
precursors
ماده متشکله جسم جدید
imperial institute
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
ultramontane
وابسته به کشورها و مردمی که درانطرف کوه ها وارتفاعات هستند
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
teratoma
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
qualitative analysis
تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
awarded
اعطا
awarding
اعطا
bestowal
اعطا
endowments
اعطا
award
اعطا
impartation
اعطا
awards
اعطا
endowment
اعطا
vouchsafement
اعطا
comdex
نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
comparative cost
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
dispensations
اعطا تقدیر
dispensation
اعطا تقدیر
grant
اعطا کردن
granted
اعطا کردن
grants
اعطا کردن
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
politic
سیاسی نماینده سیاسی
kaolin
خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
naturalization
اعطا یا قبول تابعیت
grant a credit
اعتباری را اعطا کردن
to grant a request
درخواستی را اعطا کردن
independence
استقلال
freedom
استقلال
freedoms
استقلال
independency
استقلال
indpendence
استقلال
enfranchising
حقوق مدنی اعطا کردن به
awarded
مقرر داشتن اعطا کردن
awarding
مقرر داشتن اعطا کردن
awards
مقرر داشتن اعطا کردن
conferred a degree
درجه دانشگاهی اعطا کردن
enfranchised
حقوق مدنی اعطا کردن به
award
مقرر داشتن اعطا کردن
enfranchises
حقوق مدنی اعطا کردن به
edict of emancipation
ازادی بی قید و شرط اعطا شد
enfranchise
حقوق مدنی اعطا کردن به
self support
استقلال مالی
algorithmic independence
استقلال الگوریتمی
platform independence
استقلال پایهای
Independence Day
روز استقلال
privacy
استقلال پیام
data independence
استقلال داده ها
autarky
استقلال اقتصادی
dependence
عدم استقلال
discourses
قدرت استقلال
dependance
عدم استقلال
device independence
استقلال دستگاه
economic independence
استقلال اقتصادی
autonomy
استقلال داخلی
proclamation of independence
اعلان استقلال
discourse
قدرت استقلال
component
اجزاء
components
اجزاء
ingredients
اجزاء
ingredient
اجزاء
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
autonomist
طرفدار استقلال داخلی
autarkical
دارای استقلال اقتصادی
individualism
اصول استقلال فردی
Soc
اصل استقلال قاضی
autonomy
استقلال محلی محدود
linear independence
استقلال خطی
[ریاضی]
autarchical
دارای استقلال اقتصادی
individualistic
مبنی بر استقلال تکی
patenting
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
part list
فهرست اجزاء
mechanisms
اجزاء مکانیکی
mechanism
اجزاء مکانیکی
electronic components
اجزاء الکترونیکی
shuttering
اجزاء قالببندی
parts list
لیست اجزاء
idle component
اجزاء کور
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
precocial
دارای استقلال ازهنگام تولد
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
prize courts
به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
features of project
اجزاء اصلی یک طرح
compositions
نسبت اجزاء سازنده
parts programmer
برنامه نویس اجزاء
soil separates
اجزاء بافت خاک
composition
نسبت اجزاء سازنده
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
cracking
شکستن هیدروکربورهای متشکله نفت خام و تبدیل ان به هیدروکربورهای سبکتر
lunulate
دارای اجزاء هلالی شکل
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
communalistic
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
parse
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
piecemeal
به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
parsed
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
configurations
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
configuration
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
monrovia powers
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
steric
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
integration
یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
congregationalism
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
take to pieces
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
decouple
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
contrast
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasts
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasted
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasting
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
allowances
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
beef up
افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
compensator
ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
brace
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
gestalt
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blended
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
rag rug
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
leontief matrix
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
hybrid
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
politico
سیاسی
political
سیاسی
politicos
سیاسی
socio political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
emancipation proclamation
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
state prisoners
زندانیان سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
couriers
پیک سیاسی
courier
پیک سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
public life
زندگی سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
political offence
جرم سیاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com