English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
alarm اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
Other Matches
dingdong طنین صدای ساعت شماطه
alarm شیپور حاضرباش اشوب
alarmed شیپور حاضرباش اشوب
alarms شیپور حاضرباش اشوب
alarmingly شیپور حاضرباش اشوب
foghorn شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorns شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
ding-dongs دنگ دنگ : صدای ساعت شماطه
ding-dong دنگ دنگ : صدای ساعت شماطه
ding dong دنگ دنگ : صدای ساعت شماطه
time orderly نگهبان اعلام ساعت
tabard نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
bugle call علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
sundial ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
Look at the watch. نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine. طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11. من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindle دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindles دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock ساعت از روی ساعت
disturbance اشوب
riots اشوب
turbulence اشوب
revolution اشوب
exigencies اشوب
unrest اشوب
nausea دل اشوب
tumultuous پر اشوب
exigency اشوب
commotion اشوب
fury اشوب
disturbances اشوب
misruled اشوب
fuss اشوب
fussed اشوب
fusses اشوب
fussing اشوب
misrule اشوب
misruling اشوب
revolutions اشوب
riot اشوب
rioted اشوب
rioting اشوب
chaste tree دل اشوب
misrules اشوب
agnus castus دل اشوب
perturation اشوب
unreest اشوب
turbulency اشوب
unblenched بی اشوب
peace breaker اشوب کن
hurly اشوب
flag waver اشوب کن
distrubance اشوب
sedition اشوب
stormier پر اشوب
alarmist اشوب کن
stormiest پر اشوب
hurly-burly اشوب
hurly burly اشوب
stormy پر اشوب
transmissions وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
revolutionary اشوب طلب
flaws اشوب ناگهانی
rioter اشوب طلب
rioters اشوب طلب
flaw اشوب ناگهانی
convulsions تکان اشوب
to raise cain اشوب کردن
anarchist اشوب طلب
revolutionaries اشوب طلب
tumult اشوب التهاب
sedition فتنه و اشوب
storm and stress اشوب وغوغا
squally پر اشوب ناجور
seditiousness اشوب گری
excitment تهییج اشوب
perturbable اشوب پذیر
raise a cain اشوب کردن
anarch اشوب طلب
raise a devil اشوب کردن
raise a hell اشوب کردن
alarum اشوب هراس
factionist اشوب طلب
ruckus اشوب همهمه
convulsion تکان اشوب
alarmism اشوب طلبی
alarmgun توپ اشوب
alarmist شخص اشوب طلب
storm clcud وضع اشوب نما
to kick up a row اشوب راه انداختن
to break a rebellion خوابا نیدن یک اشوب
rowdy سر و صداو اشوب کردن
rowdyism ایجاد سر وصدا و اشوب
cornu شیپور
bugles شیپور
cone شیپور
cones شیپور
key bugle شیپور
trumpeters شیپور زن
bugle شیپور
tooter شیپور زن
trom'ba شیپور
trumpeting شیپور
trumpeted شیپور
trumpet شیپور
clarion شیپور
trumpeter شیپور زن
trombonist شیپور زن
trombonists شیپور زن
disturber اشوب کننده فتنه انگیز
trumpet شیپور زدن
tantara صدای شیپور
curfews شیپور خاموشی
tubas شیپور بزرگ
tuba شیپور بزرگ
taps شیپور خاموشی
syrint شیپور بیداری
trump صدای شیپور
trumps صدای شیپور
service calls شیپور خدمت
to sound a parley با زدن شیپور
salpingitis اماس شیپور
curfew شیپور خاموشی
tantara شیپور زدن
the sound of a bugle صدای شیپور
clangs صدای شیپور
trumpeted شیپور زدن
clanging صدای شیپور
horn شیپور پیاله
trumpeting شیپور زدن
clanged صدای شیپور
clang صدای شیپور
assembly شیپور جمع
turn out شیپور بیداری
turn in شیپور خاموشی
to the color شیپور احترام
to blow atrumpet نواختن شیپور
air operated horn شیپور بادی
cornet نوعی شیپور
call to quarters شیپور احضار
last post شیپور خاموشی
last port شیپور عزا
last port شیپور خاموشی
chamade شیپور امان
clarion شیپور بلند
clarion شیپور جنگ
cornett نوعی شیپور
reveille شیپور بیدارباش
first call شیپور جمع
French horn نوعی شیپور
eustachian tube شیپور استاش
heave out شیپور بیداری
drill call شیپور مشق
cornets نوعی شیپور
rout اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routed اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routs اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
first post شیپور خبر شبانه
trumpeted شیپورچی شیپور زدن
general muster شیپور جمع عمومی
trom'ba شاخ شیپور زدن
service calls شیپور جمع عمومی
trumpet شیپورچی شیپور زدن
pipe down بوسیله شیپور یا نای
warison پاداش شیپور حمله
alarum اخطار شیپور حاضرباش
blasts صدای شیپور بادزدگی
blast صدای شیپور بادزدگی
to the color شیپور احترام پرچم
sousaphone شیپور زنگوله دار
trumpeting شیپورچی شیپور زدن
starke با شیپور علامت دادن
officers call شیپور افسر پیش
first seargeant's call شیپور سرگروهبان پیش
campanula [شبیه شیپور مینیاتوری]
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
to sound the retire شیپور عقب نشینی زدن
drill call شیپور شروع مشق صف جمع
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
saxtuba شیپور برنجی دارای صدای بم
sennet شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
toot صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com