Dictiornary-Farsi | اعلام خطر هوابرد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد


Search result with all words

airborne alert	اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
Other Matches

early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
airborne	هوابرد
antiaircraft	ضد هوابرد
airborne lift	بار هوابرد
airborne vehicle	وسیله هوابرد
airborne lift	تناژیکان هوابرد
airborne battlefield	عملیات هوابرد
antiairborne minefield	میدان مین ضد هوابرد
airborne sensor	رادار مراقبتی هوابرد
airborne battlefield	میدان رزم هوابرد
airborne beacon	برج مراقبت هوابرد
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
airborne radio relay	سیستم رادیو رله هوابرد
airborne radiation thermometer	میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne vehicle	وسیله انجام عملیات هوابرد
mounting area	منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
annunciator	اعلام گر
acknowledgments	اعلام
enunciation	اعلام
meld	اعلام
proclamations	اعلام
promulgation	اعلام
predication	اعلام
indigitation	اعلام
declarations	اعلام
proclamation	اعلام
intimation	اعلام
indiction	اعلام
acknowledgement	اعلام
promulgator	اعلام
acknowledgements	اعلام
intimations	اعلام
Annunciation	اعلام
notification	اعلام
declaration	اعلام
enouncement	اعلام
enunciating	اعلام کردن
impeachment	اعلام جرم
indictments	اعلام جرم
indictment	اعلام جرم
promulgator	اعلام دارنده
proclaimer	اعلام کننده
proclamation	اعلام کردن
declaration of interest	اعلام بهره
enunciated	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
line call	اعلام خط نگهدار
declaredly	بطور اعلام
announce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
acclaimed	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
quotes	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
damm	بد اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
larum	اعلام خطر
promulge	اعلام کردن
advice of fate	اعلام وضعیت
alerting	اعلام خطرکردن
acknowledgment	اعلام وصول
promulgating	اعلام کردن
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
promulgates	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
advising bank	اعلام میکند
annunciator	اعلام کننده
acclaim	اعلام کردن
sound alarm	اعلام صدا
warning	اعلام خطر
warnings	اعلام خطر
statement	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
broadcast	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
declaration	اعلامیه اعلام
declarations	اعلامیه اعلام
enunciator	اعلام کننده
foretoken	اعلام قبلی
enounce	اعلام کردن
enouce	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
pronouncer	اعلام کننده
touche	اعلام برخورد
promulgation	اعلام دارنده
call out	اعلام خطر
broadcasts	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
receipts	اعلام وصول
enunciable	اعلام کردنی
blazer	اعلام کننده
blazers	اعلام کننده
blazon	اعلام کردن
vociferator	اعلام دارنده
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
delayed whistle	سوت اعلام افساید
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
declared value	قیمت اعلام شده
acknowledgments	اعلام وصول رسید
call out	اعلام خطر کردن
battle lantern	چراغ اعلام خطر
authenticator	اعلام کننده نشانی
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
annunciator	اعلام کننده فرامین
announce in advance	از پیش اعلام کردن
acknowledgment	شماره اعلام وصول
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgement	اعلام وصول رسید
declared value	بهای اعلام شده
declared capital	سرمایه اعلام شده
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
caution flag	پرچم اعلام خطر
indict	اعلام جرم کردن
indicted	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
indicts	اعلام جرم کردن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
blinds	چراغ اعلام خطر
merged	اعلام مسیر تعقیب
receipt	اعلام وصول نمودن
receipts	اعلام وصول نمودن
very pistol	طپانچه اعلام خطر
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
early warning	اعلام خطر کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
hail	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
blind	چراغ اعلام خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledges	اعلام وصول کردن
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
acknowledges	اعلام نشانی کردن
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
fab	اعلام موافقتبا چیزی
warning signal	علامت اعلام خطر
hailing	اعلام ورود کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledge	اعلام وصول کردن
impeach	اعلام جرم کردن
impeached	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
impeaching	اعلام جرم کردن
local warning	اعلام خطر محلی
line call	اعلام خط نگه دار
issue price	قیمت اعلام شده
indictor	اعلام جرم کننده
indicter	اعلام جرم کننده
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
net authentication	اعلام معرف در شبکه
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
pretypify	قبلا اعلام کردن
hails	اعلام ورود کردن
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
m day	روز اعلام بسیج عمومی
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک