English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
warehouse refusal اعلام عدم وجود درانبار
Other Matches
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
stock درانبار
stocked درانبار
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
on hand وسایل موجود درانبار
location survey بازرسی در جای اجناس درانبار
alerting service قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
lot integrity دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
location audit تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
existences وجود
in spite با وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
individuation وجود
neer do well or well پی وجود
being وجود
entities وجود
personality وجود
personalities وجود
presence وجود
entity وجود
existence وجود
despite با وجود
d. constitution وجود نازک
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
d. of constitution نازکی وجود
universe عالم وجود
drink hail گوارای وجود
Despite the fact that… با وجود اینکه
be وجود داشتن
individuality وجود فردی
exists وجود داشتن
preexistence تقدم وجود
regardless با وجود علیرغم
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
pre existence تقدم وجود
pantheist معتقدبوحدت وجود
none the less با وجود این
systems اصول وجود
system اصول وجود
nonetheless بااین وجود
person وجود ذات
persons وجود ذات
qualities وجود خصوصیت
quality وجود خصوصیت
in spite of that با وجود این
self assertiveness ابراز وجود
virus وجود دارد
viruses وجود دارد
non ego غیر وجود
essence وجود ماهیت
reality اصالت وجود
begetter وجود اور
to be there وجود داشتن
fact وجود مسلم
realities اصالت وجود
body and soul <idiom> با تمام وجود
facts وجود مسلم
promulgation اعلام
indigitation اعلام
Annunciation اعلام
proclamations اعلام
declarations اعلام
declaration اعلام
proclamation اعلام
indiction اعلام
acknowledgements اعلام
promulgator اعلام
enouncement اعلام
acknowledgments اعلام
annunciator اعلام گر
predication اعلام
notification اعلام
intimations اعلام
intimation اعلام
enunciation اعلام
meld اعلام
acknowledgement اعلام
numen وجود الهی خدا
and there an end. و پایان وجود دارد.
cosmos نظام عالم وجود
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
oxaluria وجود جوهر ترشک
animalization وجود مواد حیوانی
know nothing منکر وجود خدا
preexist قبلا وجود داشتن
preexistent دارای تقدم در وجود
in the face of such odds با وجود این تفاوت
pantheistic مبنی بر وحدت وجود
beget سبب وجود شدن
hematuria وجود خون در ادرار
pantheism ایین وحدت وجود
for all that با وجود همه اینها
cosmologies نظام عالم وجود
nevertheless با این وجود علیرغم
cosmology نظام عالم وجود
atheism انکار وجود خدا
begets سبب وجود شدن
objective دارای وجود خارجی
objectives دارای وجود خارجی
hemoglobinuria وجود هموگلوبین درادرار
begetting سبب وجود شدن
hydrometeor وجود بخاراب در هوا
acclaims اعلام کردن
acclaiming اعلام کردن
annunciator اعلام کننده
declaredly بطور اعلام
larum اعلام خطر
exclaim اعلام کردن
damm بد اعلام کردن
acclaimed اعلام کردن
acclaim اعلام کردن
exclaims اعلام کردن
exclaiming اعلام کردن
blazon اعلام کردن
declaration of interest اعلام بهره
call out اعلام خطر
exclaimed اعلام کردن
advice of fate اعلام وضعیت
enunciates اعلام کردن
advising bank اعلام میکند
proclamation اعلام کردن
announce اعلام کردن
announced اعلام کردن
announces اعلام کردن
announcing اعلام کردن
enunciating اعلام کردن
enunciate اعلام کردن
proclamations اعلام کردن
enounce اعلام کردن
foretoken اعلام قبلی
acknowledgment اعلام وصول
enouce اعلام کردن
alerting اعلام خطرکردن
promulgating اعلام کردن
promulgates اعلام کردن
disclosed اعلام شده
promulgated اعلام کردن
acknowledgement of receipt اعلام وصول
promulgate اعلام کردن
enunciable اعلام کردنی
enunciator اعلام کننده
enunciated اعلام کردن
hangers اعلام کننده
promulge اعلام کردن
pronouncer اعلام کننده
statement of charge اعلام اتهامات
statement اعلام کردن
touche اعلام برخورد
statements اعلام کردن
sound alarm اعلام صدا
declarations اعلامیه اعلام
vociferator اعلام دارنده
declaration اعلامیه اعلام
promulgation اعلام دارنده
blazers اعلام کننده
blazer اعلام کننده
receipts اعلام وصول
hanger اعلام کننده
receipt اعلام وصول
broadcasts اعلام کردن
promulgator اعلام دارنده
line call اعلام خط نگهدار
indictment اعلام جرم
indictments اعلام جرم
warning اعلام خطر
warnings اعلام خطر
quote اعلام کردن
quoted اعلام کردن
quotes اعلام کردن
impeachment اعلام جرم
broadcast اعلام کردن
proclaimer اعلام کننده
Is there drinking water? آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
reacting تغییر به علت وجود یک ماده
cosmogonic وابسته به خلقت عالم وجود
fetch مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
reacted تغییر به علت وجود یک ماده
groove [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
fetched مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
agnostics عرفای منکر وجود خدا
agnostic عرفای منکر وجود خدا
reacts تغییر به علت وجود یک ماده
converging تقارب خطوط وجود تشابه
converges تقارب خطوط وجود تشابه
converged تقارب خطوط وجود تشابه
phosphaturia وجود فوسفات زیاد در پیشاب
She was a fine woman ( person ) . وجود بسیار نازنینی بود
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
react تغییر به علت وجود یک ماده
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com