Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
test announcement
اعلام نتیجه ازمایش
Other Matches
test announcement
نتیجه ازمایش
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
promulgator
اعلام
notification
اعلام
Annunciation
اعلام
intimations
اعلام
acknowledgement
اعلام
predication
اعلام
indiction
اعلام
meld
اعلام
enouncement
اعلام
indigitation
اعلام
enunciation
اعلام
proclamations
اعلام
intimation
اعلام
proclamation
اعلام
declarations
اعلام
declaration
اعلام
annunciator
اعلام گر
promulgation
اعلام
acknowledgments
اعلام
acknowledgements
اعلام
promulgated
اعلام کردن
promulgate
اعلام کردن
larum
اعلام خطر
line call
اعلام خط نگهدار
enunciating
اعلام کردن
receipts
اعلام وصول
enunciates
اعلام کردن
receipt
اعلام وصول
promulgates
اعلام کردن
promulgating
اعلام کردن
sound alarm
اعلام صدا
quotes
اعلام کردن
statement of charge
اعلام اتهامات
declaration
اعلامیه اعلام
blazers
اعلام کننده
alerting
اعلام خطرکردن
blazer
اعلام کننده
vociferator
اعلام دارنده
promulgation
اعلام دارنده
declarations
اعلامیه اعلام
enunciated
اعلام کردن
exclaimed
اعلام کردن
touche
اعلام برخورد
exclaim
اعلام کردن
pronouncer
اعلام کننده
hangers
اعلام کننده
hanger
اعلام کننده
quoted
اعلام کردن
promulge
اعلام کردن
indictments
اعلام جرم
indictment
اعلام جرم
promulgator
اعلام دارنده
impeachment
اعلام جرم
exclaiming
اعلام کردن
exclaims
اعلام کردن
enunciate
اعلام کردن
broadcasts
اعلام کردن
announcing
اعلام کردن
announces
اعلام کردن
announced
اعلام کردن
announce
اعلام کردن
acclaims
اعلام کردن
acclaiming
اعلام کردن
broadcast
اعلام کردن
quote
اعلام کردن
acclaimed
اعلام کردن
acclaim
اعلام کردن
enunciator
اعلام کننده
proclamation
اعلام کردن
proclamations
اعلام کردن
proclaimer
اعلام کننده
advising bank
اعلام میکند
disclosed
اعلام شده
call out
اعلام خطر
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
enunciable
اعلام کردنی
acknowledgment
اعلام وصول
advice of fate
اعلام وضعیت
annunciator
اعلام کننده
foretoken
اعلام قبلی
damm
بد اعلام کردن
declaration of interest
اعلام بهره
warnings
اعلام خطر
warning
اعلام خطر
enouce
اعلام کردن
statements
اعلام کردن
statement
اعلام کردن
enounce
اعلام کردن
declaredly
بطور اعلام
blazon
اعلام کردن
trials
ازمایش
trial
ازمایش
experimented
ازمایش
testing
ازمایش
experimenting
ازمایش
experiments
ازمایش
experiment
ازمایش
g
ازمایش
vetting
ازمایش
tested
ازمایش
examen
ازمایش
checking
ازمایش
tests
ازمایش
shied
ازمایش
shies
ازمایش
shy
ازمایش
experimentation
ازمایش
assay
ازمایش
shying
ازمایش
shyest
ازمایش
screening
ازمایش
shyer
ازمایش
assays
ازمایش
battle lantern
چراغ اعلام خطر
indicter
اعلام جرم کننده
pyrotechnics
فشفشفه اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر کردن
early warning
اعلام خطر کردن
airborne early warning
اعلام خطر هوابرد
aldis lmap
چراغ اعلام خطر
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
issue price
قیمت اعلام شده
line call
اعلام خط نگه دار
authenticator
اعلام کننده نشانی
absolving
اعلام بی تقصیری کردن
indictor
اعلام جرم کننده
absolved
اعلام بی تقصیری کردن
absolves
اعلام بی تقصیری کردن
announce in advance
از پیش اعلام کردن
alert station
ایستگاه اعلام خطر
annunciator
اعلام کننده فرامین
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
promulgation of treaty
اعلام مفاد معاهده
acknowledgments
اعلام وصول رسید
acknowledgements
اعلام وصول رسید
pretypify
قبلا اعلام کردن
acknowledgement
اعلام وصول رسید
absolve
اعلام بی تقصیری کردن
proclamatory
متضمن اگهی یا اعلام
declared value
قیمت اعلام شده
indicts
اعلام جرم کردن
indicting
اعلام جرم کردن
alert
اعلام خطر اژیرهوایی
alerted
اعلام خطر اژیرهوایی
alerts
اعلام خطر اژیرهوایی
net authentication
اعلام معرف در شبکه
indicted
اعلام جرم کردن
delayed whistle
سوت اعلام افساید
impeach
اعلام جرم کردن
declared value
بهای اعلام شده
acknowledgment
شماره اعلام وصول
call out
اعلام خطر کردن
caution flag
پرچم اعلام خطر
hail
اعلام ورود کردن
local warning
اعلام خطر محلی
hailed
اعلام ورود کردن
chemical alarm
اعلام خطر شیمیایی
hailing
اعلام ورود کردن
impeaching
اعلام جرم کردن
impeaches
اعلام جرم کردن
hails
اعلام ورود کردن
warning net
شبکه اعلام خطر
declaration of indulgence
اعلام ازادی دینی
impeached
اعلام جرم کردن
declared capital
سرمایه اعلام شده
indict
اعلام جرم کردن
receipt
اعلام وصول نمودن
acknowledges
اعلام وصول کردن
acknowledge
اعلام نشانی کردن
to call a meeting
جلسهای را اعلام کردن
acknowledging
اعلام وصول کردن
acknowledge
اعلام وصول کردن
merged
اعلام مسیر تعقیب
acknowledge
اعلام معرف کردن
time orderly
نگهبان اعلام ساعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com