English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
Other Matches
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
escharotic سوزانده
encaustic سوزانده شده
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peels پوست انداختن پوست
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
subsolar در فل افتاب
sunniest افتاب رو
sunny افتاب رو
sunnier افتاب رو
patent to the sun افتاب رو
queen's weather افتاب
dislocate افتاب
dislocates افتاب
dislocating افتاب
sunless بی افتاب
sunshine افتاب
suns افتاب
sunning افتاب
sun افتاب
photosphere افتاب
sunned افتاب
heliosis افتاب زدگی
sunbeams پرتو افتاب
heliolatrous افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
helianthus گل افتاب گردان
helianthemum افتاب چرخ
helianthemum چرخ افتاب
p of the sun نیش افتاب
heliotropism افتاب گرایی
heliologist افتاب شناس
heliotherapy معالجه با افتاب
heliophilous افتاب دوست
heliotrope گل افتاب پرست
sunbeam پرتو افتاب
sun burn افتاب زدگی
heliograph افتاب نگار
sunbeams تیغ افتاب
heliotrope افتاب گرای
girasole گل افتاب پرست
girasol گل افتاب پرست
streamer تیغ افتاب
bask افتاب خوردن
basked افتاب خوردن
basking افتاب خوردن
basks افتاب خوردن
sunrises طلوع افتاب
sunrise طلوع افتاب
daisy گل افتاب گردان
daisies گل افتاب گردان
sunshades افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
dawn طلوع افتاب
sunflowers گل افتاب گردان
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
streamers تیغ افتاب
sunstroke افتاب زدگی
sundials شاخص افتاب
giant swing افتاب یا مهتاب
giant circle افتاب شکسته
german giant swing افتاب شکسته
eclipse of sun افتاب گرفتگی
dry in the sun خشکاندن در افتاب
sunbeam تیغ افتاب
cockshut غروب افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
chamaeleon افتاب پرست
broiling sun افتاب سوزان
visors افتاب گردان
visor افتاب گردان
sundial شاخص افتاب
sunburn افتاب زدگی
sunflower گل افتاب گردان
sun worship افتاب پرستی
sunshine نور افتاب
sunshiny افتاب گیر
solarism افسانههای افتاب
solarization تابش افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
sunsets غروب افتاب
visard افتاب گردان
vizor افتاب گردان
sunlike مانند افتاب
sunbath حمام افتاب
sun beam پرتو افتاب
sunbaked افتاب پخته
weather beaten افتاب زده
visorless بی افتاب گردان
sun dried در افتاب خشکانیده
sun struck افتاب زده
sunstruck افتاب زده
sunup طلوع افتاب
sunward سوی افتاب
dawned طلوع افتاب
sunlight نور افتاب
turnsole گل افتاب گردان
patent to the sun افتاب گیر
sunshine تابش افتاب
roman candle افتاب مهتاب
p of the sun طلوع افتاب
sunflowers گیاه افتاب گرا
basks حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
sunburn افتاب سوخته کردن
sunbaked در افتاب خشک شده
to take the sun افتاب بخود دادن
bask حمام افتاب گرفتن
sunbaked حرارت افتاب دیده
sunshiny منور از نور افتاب
side screen چادر افتاب گیر
under the sun در جهان در زیر افتاب
peeps نیش افتاب روزنه
sunbathe حمام افتاب گرفتن
peeping نیش افتاب روزنه
sunbathed حمام افتاب گرفتن
peeped نیش افتاب روزنه
peep نیش افتاب روزنه
sunbathes حمام افتاب گرفتن
basked حمام افتاب گرفتن
sung hat کلاه افتاب گیر
insolate در معرض افتاب گذاشتن
sunlit روشن از فروغ افتاب
sunflower گیاه افتاب گرا
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
solarize درمعرض افتاب قراردادن
solisequous تابع گردش افتاب
basking حمام افتاب گرفتن
to sun one self خودرا افتاب دادن
sun hat کلاه افتاب گیر
sun dial افتاب نما مقنطره
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
integument پوست
shell پوست
neurilemma or lema پوست پی
shelling پوست
shells پوست
scalp پوست سر
skinner پوست کن
skinless بی پوست
rinds پوست
rind پوست
peltry پوست
parer پوست کن
skinned پوست
swanskin پوست قو
crustal پوست
skinning پوست
skins پوست
tunc پوست
tegmen پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com