English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
I fell down. افتادم زمین
Other Matches
To go out of fashion (style). بدام افتادم
I ran out of breath [puff] . از نفس افتادم.
What a hole I got myself into . عجب گیری افتادم
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground surface کف زمین
grazed زمین
earth زمین
terrain زمین
aerospace جو زمین
real estate زمین
grazes زمین
soils زمین
ground line خط زمین
globe زمین
graze زمین
grass roots کف زمین
norland زمین
cinder track زمین دو
cinder tracks زمین دو
land n زمین
floor کف زمین
floored کف زمین
soil زمین
lackland بی زمین
earths زمین
soiling زمین
floors کف زمین
globes زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floor کف زمین
extra terrestrial زمین
land زمین
this earthly round زمین
ground : زمین
rooter زمین کن
field زمین
fielded زمین
earthing زمین
fields زمین
domain زمین
domains زمین
tellus زمین
acres زمین
acre زمین
geodetically زمین
ground کف زمین
ground زمین
rammer زمین کوب
paralysis زمین گیری
science of geology زمین شناسی
floor محدوده زمین
scrub land زمین بایر
floored محدوده زمین
certificate of land قباله زمین
site building زمین زیربنا
floors محدوده زمین
lairds صاحب زمین
grounding زمین کردن
nutation اهتزاز زمین
mool زمین خشک
gore زمین سه گوش
grounding ایجاد زمین
sidelined خط کنار زمین
bogs زمین باطلاقی
savanna زمین هموار
sideline خط کنار زمین
speculation زمین خواری
plants در زمین قراردادن
plant در زمین قراردادن
neutral earth زمین خنثی
natural ground زمین طبیعی
goring زمین سه گوش
gores زمین سه گوش
bog زمین باطلاقی
gored زمین سه گوش
mixed graze توام زمین
end زمین حریف
planned chart کروکی زمین
ended زمین حریف
soil strain فشار زمین
ends زمین حریف
plat تکه زمین
low land پستی زمین
geology زمین شناسی
low land زمین پست
lowland زمین پست
ground level تراز زمین
mallet field زمین چوگان
mid court وسط زمین
crust پوسته زمین
crusts پوسته زمین
playing court زمین بازی
site building زمین ساختمانی
measuring rod گز زمین پیمایی
soil creep زمین خزه
ground level سطح زمین
measurement ofland زمین پیمایی
soil species نوع زمین
marsh land زمین ماندابی
marchland زمین مرزی
laird صاحب زمین
original ground زمین بکر
parcelling تفکیک زمین
basements زیر زمین
upland زمین بلند
orbit of the earth مدار زمین
upland زمین کوهستانی
shell قشر زمین
punner زمین کوب
pronely روبه زمین
profile line نیمرخ زمین
parterre در طول زمین
landward بسوی زمین
basement زیر زمین
shelling قشر زمین
original ground زمین طبیعی
protective earthing زمین محافظ
terrain عوارض زمین
terrain زمین ناحیه
public d. زمین خالصه
terrain نوع زمین
playing area محدوده زمین
terrain زمین عملیات
public domain زمین خالصه
paralytic disability زمین گیری
punner زمین سفت کن
shells قشر زمین
routes به زمین نشاندن
uplands زمین بلند
sidelining خط کنار زمین
rolling country زمین پوشیده
salle d'armes زمین شمشیربازی
panhandling زمین باریکه
panhandles زمین باریکه
panhandled زمین باریکه
panhandle زمین باریکه
sidelines خط کنار زمین
oblique compartment زمین مورب
sandy soil زمین ماسهای
saturated ground زمین سیراب
borderland زمین سرحدی
rootle زمین راباپوزکندن
physical characteristics خصوصیات زمین
west مغرب زمین
terrestrial زمین خاکی
open country زمین باز
permeable ground تراوا زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com