Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
close station
افراد بدو مرخص
Other Matches
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
dismass
مرخص
released
مرخص کردن
releases
مرخص کردن
dismass
بدو مرخص
assoil
مرخص کردن
discharges
مرخص کردن
dimissory
مرخص کننده
release
مرخص کردن
dismisses
مرخص کردن
discharge
مرخص کردن
May I take my leave ? May I be excused ?
مرخص می فرمایید ؟
dismissing
مرخص کردن
send
مرخص کردن
sending
مرخص کردن
let go
مرخص کردن
sends
مرخص کردن
dismiss
مرخص کردن
relieves
مرخص کردن نگهبانها
relieving
مرخص کردن نگهبانها
close station
خدمه بدو مرخص
the boys were excused
شاگردان مرخص شدند
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
relieve
مرخص کردن نگهبانها
discharge
مرخص کردن پس دادن
discharges
مرخص کردن پس دادن
dismissive
وابسته به مرخص سازی
dismiss
منفصل کردن یکان مرخص
dismisses
منفصل کردن یکان مرخص
licences
پروانه دادن مرخص کردن
licence
پروانه دادن مرخص کردن
licenses
پروانه دادن مرخص کردن
dismissing
منفصل کردن یکان مرخص
license
پروانه دادن مرخص کردن
licensing
پروانه دادن مرخص کردن
furlough
مرخصی دادن به مرخص کردن
lincense or cence
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
let out
<idiom>
روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
Consider yourself dismissed.
حساب کنید که شما مرخص شده اید.
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
trooped
افراد
men
افراد
trooping
افراد
personnel
افراد
enlistedman
افراد
troop
افراد
enlisted personnel
افراد
top-level
افراد عالیرتبه
head count
جمع افراد
head counts
جمع افراد
service club
باشگاه افراد
roll call
نامیدن افراد
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
personnel status
وضع افراد
withindoors
افراد داخل
category
طبقه افراد
packed out
پر و مملو از افراد
enlisted personnel
طبقه افراد
platoon
جوخهء افراد
platoons
جوخهء افراد
enlistee
افراد داوطلب
equal status persons
افراد همپایه
filler personnel
افراد جایگزینی
liberty men
افراد مرخصی
target audience
افراد مورد نظر
special olympics
المپیک افراد استثنایی
the common wealth of learning
افراد اهل علم
rouse out
بیدار کردن افراد
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
family size
تعداد افراد خانواده
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
noncombatant
افراد غیر نظامی
billet slip
لوحه اسکان افراد
billet slip
کارت محلهای افراد
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
avast
افراد به جای خود
personal error
خطاهای انفرادی افراد
receptee
افراد مورد پذیرش
part owners
افراد شریک المال
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
commando
افراد نیروی مخصوص
commandos
افراد نیروی مخصوص
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
posse comitatus
دسته افراد پلیس
dependents
افراد تحت تکفل
favouritism
افراد مورد توجه
morale
روحیه افراد مردم
condemn
محکوم کردن افراد
condemns
محکوم کردن افراد
top-level
توسط افراد عالیرتبه
coachload
افراد سوار بر درشکه
troops
افراد قسمتها سربازان
condemning
محکوم کردن افراد
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
intransit strenth
افراد در حال حرکت یا انتقال
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
whom it may concern
برای اطلاع افراد ذیربط
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute
تیر سلام برای افراد
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
leatherneck
جزو افراد تفنگداران دریایی
Certain notorious ( dubious ) characters .
عده افراد معلوم الحال
Applicants flooded in.
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
IMA
قالب ها و خصوصیات افراد است
charter
بین افراد دلالت کند
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chartered
بین افراد دلالت کند
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
chartering
بین افراد دلالت کند
charters
بین افراد دلالت کند
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
posses
دسته افراد پلیس جماعت
posse
دسته افراد پلیس جماعت
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
preference blank
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
CSE
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
queues
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarried
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
pit crew
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
queued
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarries
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
enlisted
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queueing
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
buzzword
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligopoly
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
oligrachy
حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
automation
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
cyberspace
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
arrow head
پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
speeches
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
speech
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
finance house
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops
سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
finance company
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
close corporation
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
people sniffer
رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
dismissing
مرخص کردن معاف کردن
dismisses
مرخص کردن معاف کردن
dismiss
مرخص کردن معاف کردن
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
instructional computing
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
shared
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shares
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com