Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
wasteful
افراط کار متلف
Other Matches
wastrel
متلف
squanderer
متلف
frivoller
متلف
frivoler
متلف
prodigal
اسراف اور متلف
exorbitance
افراط
self indulgence
افراط
overindulgence
افراط
intemperance
افراط
inordinateness
افراط
inordinacy
افراط
frill
افراط
frills
افراط
extravagance
افراط
excessive use
افراط
extravagances
افراط
fulsomeness
افراط
excessiveness
افراط
excesses
افراط
superfluity
افراط
extremeness
افراط
excess
افراط
ultraism
افراط کاری
hypercriticism
افراط در انتقاد
scrupulously
بحد افراط
extravagantly
با افراط زیاد
extravagantly
با افراط کاری
hard line
افراط آمیز
self indulgent
افراط کار
distemperate
افراط کار
enormously
بحد افراط
self-indulgent
افراط کار
excessively
بحد افراط
wanton
افراط کردن
exorbitance
زیادی افراط
indulging
افراط کردن
indulges
افراط کردن
excess
افراط بی اعتدالی
overindulge
افراط ورزیدن
outrageousness
تجاوز افراط
to carry to excess
افراط کردن در
extremity
افراط و تفریط
extremities
افراط و تفریط
to run to extremes
افراط وتفریطکردن
intemperate
افراط کار
indulge
افراط کردن
excesses
افراط بی اعتدالی
indulged
افراط کردن
extremism
افراط گرایی
religiose
دیندار بحط افراط
potation
جرعه افراط در شرب
supererogation
افراط در انجام وفیفه
oxyopia
تزئینی بحد افراط
overbuy
در خرید افراط کردن
take an extreme course
افراط یا تفریط کردن
to take an extreme course
افراط یاتفریط کردن
golden mean
برکناری از افراط و تفریط
go to extreme
افراط و تفریط کردن
cachinnate
در خنده افراط کردن
indulgences
زیاده روی افراط
caroused
در مشروب افراط کردن
carouses
در مشروب افراط کردن
carousing
در مشروب افراط کردن
indulgences
از راه افراط بخشیدن
carouse
در مشروب افراط کردن
indulgence
زیاده روی افراط
indulgence
از راه افراط بخشیدن
intemperately
ازروی افراط با زیاده روی
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
radicals
افراطی افراط گرا ریشهای
overnice
دقت گیر بحد افراط
plethora
ازدیاد خون در یک نقطه افراط
overmuch
بحد افراط بمقدار زیاد
ultra individualism
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
extremism
افراط کاری عقیده افراطی
radical
افراطی افراط گرا ریشهای
boozed
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozes
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
flag-waving
میهن پرستی بحد افراط وجنون
prudishness
نمایش عفت یااداب بحد افراط
flag waving
میهن پرستی بحد افراط وجنون
boozing
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overact
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacted
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacting
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacts
در ایفای نقش خود افراط کردن
radicalism
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
blase
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
red tapery
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism
افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
acnerosacea
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
hyper
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper-
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bum
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
lavishing
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes
ولخرجی کردن افراط کردن
lavished
ولخرجی کردن افراط کردن
lavish
ولخرجی کردن افراط کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com