English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (10 milliseconds)
English Persian
expansion افزایش
gain افزایش
gained افزایش
gains افزایش
accession افزایش
increment افزایش
increments افزایش
access افزایش
accessed افزایش
accesses افزایش
accessing افزایش
rise افزایش
rises افزایش
amplification افزایش
accretion افزایش
multiplication افزایش
enhancement افزایش
addition افزایش
additions افزایش
raise افزایش
raises افزایش
addenda افزایش
addendum افزایش
increase افزایش
increased افزایش
increases افزایش
accru افزایش
additament افزایش
adjunction افزایش
affixture افزایش
aggrantizement افزایش
augmentation افزایش
auxesis افزایش
increscent افزایش
intensification افزایش
scale up افزایش
summation افزایش
reduce/enlarge افزایش
Other Matches
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
ascends افزایش دادن
augment افزایش دادن
augmented افزایش دادن
augmenting افزایش دادن
augments افزایش دادن
increase in value افزایش ارزش
export promotion افزایش صادرات
appreciations افزایش بها
ascended افزایش دادن
increase in potential افزایش پتانسیل
increase of potential افزایش پتانسیل
increase in load افزایش بار
increasable افزایش پذیر
frequency multiplication افزایش فرکانس
increase in price افزایش بهاء
increase in sensitivity افزایش حساسیت
free radical addition افزایش رادیکالی
ascend افزایش دادن
augmentable قابل افزایش
accelerative مایه افزایش
add time زمان افزایش
elongation افزایش طول
addibility قابلیت افزایش
spurt افزایش ناگهانی
annual increase افزایش سالانه
spurted افزایش ناگهانی
appreciation افزایش بها
spurting افزایش ناگهانی
spurts افزایش ناگهانی
acceleration تعجیل افزایش
hypertension افزایش فشارخون
increase of contrast افزایش کنتراست
temperature rise افزایش دما
superadd باز افزایش
superaddition باز افزایش
tax increase افزایش مالیات
thusŠ+= نشان افزایش
aggrandizement افزایش بزرگی
voltage increase افزایش ولتاژ
overcompound افزایش ترکیب
thickening افزایش ضخامت
fire-raising افزایش اتش
fire raising افزایش اتش
rise in temperature افزایش دما
growths افزایش ترقی
growth افزایش ترقی
multiplication افزایش تکثیر
salary increase افزایش حقوق
scale up افزایش مقیاس
subjunction افزایش در پایان
progation افزایش انتقال
voltage rise افزایش ولتاژ
increase of power افزایش قدرت
accrue افزایش یافتن
accrues افزایش یافتن
put on weight <idiom> افزایش وزن
accruing افزایش یافتن
increase of efficiency افزایش راندمان
increase of pressure افزایش فشار
ingravescence افزایش تشدید
cambers افزایش زیاد
camber افزایش زیاد
increase of current افزایش جریان
mark up افزایش قیمت
monetary expansion افزایش پول
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
increase of output افزایش توان
scale up افزایش به نسبت ثابت
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
accretions افزایش یا نمو کوره
vrc بررسی افزایش عمودی
to be on the increase روبه افزایش گذاشتن
to increase [to, by] افزایش یافتن [به مقدار]
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
capital deepening افزایش عمقی سرمایه
capital widening افزایش سطحی سرمایه
escalator clause شرط افزایش بها
ether catalyzed addition افزایش با کاتالیزگری اتر
fibrosis افزایش بافت لیفی
increase endorsement تصدیق یا تائید افزایش
hyperglycemia افزایش قند در خون
alkalosis افزایش قلیای بدن
bring something on <idiom> دلیل افزایش سریع
antimarkovinkoff addition افزایش غیر مارکونیکوفی
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
rate of productivity increase نرخ افزایش بازدهی
raise to a higher power افزایش دادن نما
capital apprecation افزایش ارزش سرمایه
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
strains افزایش طول نسبی
birth rates نرخ افزایش ولادت
birth rates ضریب افزایش جمعیت
jumped جهش افزایش ناگهانی
scale کمتریا افزایش نسبت
boosting افزایش دادن چیزی
elongation افزایش درازا کشامد
jumps جهش افزایش ناگهانی
strain افزایش طول نسبی
boosts افزایش دادن چیزی
birth rate ضریب افزایش جمعیت
birth rate نرخ افزایش ولادت
jump جهش افزایش ناگهانی
aging افزایش طول عمر
appreciations افزایش ارزش دارائی
capital gains افزایش ارزش سرمایه زش
boost افزایش دادن چیزی
increment افزایش در حقوق توسعه
increments افزایش در حقوق توسعه
appreciation افزایش ارزش دارائی
boosted افزایش دادن چیزی
becking mill غلطک برای افزایش طول
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
multiplier وسیله افزایش ماشین حساب
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
intensified افزایش دادن تشدید کردن
amplify افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifies افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
hypercapnia افزایش کربن اکسید در خون
multiplicative کمک کننده به افزایش یا ضرب
amplifying افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
to rise in somebody's esteem افزایش اعتبار در برابر کسی
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
amplified افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
leukocytosis افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
maths و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
CSLIP نرخ ارسال داه افزایش می یابد
frost heave افزایش حجم خاک حاصل ازیخبندان
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
amplifiers مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
amplifier مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
pipelining تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
escalation افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
pipeline بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
frees پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
fast pill ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
vents سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
enhancement امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
tweaks تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
tweaking تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweak تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
maximized به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
tweaked تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
sub woofer هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
non operable instruction دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com