Dictiornary-Farsi | افزایش الکترون دوستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی


Other Matches

electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
increases	صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase	صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased	صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion	افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking	افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
wagners law	براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle	اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
retardation	[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion	افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
friendship	دوستی
friendships	دوستی
uxoriousness	زن دوستی
philogyny	زن دوستی
fellowship	دوستی
fellowships	دوستی
brotherliness	دوستی
peace	دوستی
togetherness	دوستی
sodality	دوستی
malthusian law of population	نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
under cover of frind ship	بعنوان دوستی
fraternal love	دوستی برادری
love feast	عید دوستی
ties of friendship	قیودیاعلاقه دوستی
taphophilia	گور دوستی
the utmost love	منتهای دوستی
algophilia	درد دوستی
self love	خود دوستی
negrophilism	دوستی بازنگیان
lastering friendship	دوستی پا بر جا یا ثابت
philoprogenitiveness	بچه دوستی
negrophilism	سیاه دوستی
paternal love	دوستی پدرانه
professed love	دوستی زبانی
philanthropy	بشر دوستی
protestation of frienship	ادعای دوستی
altruism	نوع دوستی
excessive love	دوستی زیاد
humanitarianism	بشر دوستی
brotherly	ازروی دوستی
ritualism	تشریفات دوستی
fraternization	دوستی کردن
wanderlust	اوارگی دوستی
ophilia	مار دوستی
motherly love	دوستی مادرانه
endearing	از روی دوستی و محبت
kiss of death	دوستی خاله خرسه
algolagnia	درد دوستی جنسی
gregariously	از روی جمعیت دوستی
cozy up to (someone) <idiom>	باکسی دوستی برقرارکردن
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
breach of friendship	بهم زدن دوستی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !	معنی دوستی را هم فهمیدیم
bibliomania	جنون کتاب دوستی
sportsmanship	ورزش دوستی مردانگی
liquorish	حاکی ازنوشابه دوستی
ties of friendship	انچه دوستی اقتضامیکند
fawns	افهار دوستی کردن
fawned	افهار دوستی کردن
fawn	افهار دوستی کردن
humanitarianism	فلسفه همنوع دوستی
philosophically	ازراه حکمت دوستی
patriotically	از روی میهن دوستی
to make friends with anyone	با کسی اشنایی یا دوستی
humanitarianism	مسلک بشر دوستی
nucleophilic aromatic substitution	استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon	اطمینان به دوستی کسی داشتن
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
He came under the guise of friend ship .	درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
humanism	نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
theocentricity	توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism	توجه بخدا خدا دوستی
they are sworn frends	با هم پیمان دوستی بسته اند
wanderlust	علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
haunt	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship	رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends	بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
i reckon	روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone <idiom>	نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
Please accept this gift as a mark of my friendship.	لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
snake in the grass <idiom>	دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
electrons	الکترون
electron	الکترون
negatron	الکترون
electron donor	الکترون ده
traces	رد الکترون
traced	رد الکترون
trace	رد الکترون
coelectron	هم الکترون
isoelectronic	هم الکترون
electroneutrality	الکترون خنثایی
outer shell electron	الکترون رسانایی
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron mass	جرم الکترون
electrophile	الکترون دوست
electron jump	پرش الکترون
electron pair	زوج الکترون
electron injector	الکترون افکن
charge of the electron	بار الکترون
electron focusing	تمرکز الکترون
electron recoil	بازگشت الکترون
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
initiating electron	الکترون اغازگر
electron transition	انتقال الکترون
odd electron	الکترون منفرد
electron volt	الکترون ولت
electron trajectory	مسیر الکترون
electron spin	اسپین الکترون
outer shell electron	الکترون بیرونی
electron transition	عبور الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
nuclear electron	الکترون هسته
electron tube	لوله الکترون
electron shell	پوسته الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
high energy electron	الکترون پر انرژی
free electron	الکترون ازاد
electron acceleration	شتاب الکترون
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron acceptor	الکترون پذیر
electron affinity	الکترون خواهی
electron avalanche	بهمن الکترون
free electron	الکترون غیرپیوندی
electron beam	شعاع الکترون
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
electron emmission	انتشار الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
density of electron	چگالی الکترون
conduction electron	الکترون رسانایی
bound electron	الکترون بسته
conduction electron	الکترون رسانش
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	باریکه الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron donor	دهنده الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron emitter	منبع الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron energy	انرژی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
mass of the electron	جرم الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron capture	الکترون گیراندازی
electron charge	بار الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electronic concentration	غلظت الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
lone electron	الکترون تنها
electron decay	اضمحلال الکترون
electron flow	فلوی الکترون
valence electron	الکترون والانس
primary electron	الکترون اولیه
emission	صدور الکترون
valence electron	الکترون فرفیت
photo electron	فوتو الکترون
valence electron	الکترون رسانایی
secondary electron	الکترون ثانوی
emissions	صدور الکترون
photo electron	الکترون نوری
curry favor <idiom>	هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
lone pair electron	زوج الکترون تنها
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron orbit	مدار گردش الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
electron transit time	زمان عبور الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
free electron gas	گاز الکترون ازاد
free electron model	الگوی الکترون ازاد
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون