English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
progation افزایش انتقال
Other Matches
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
accessing افزایش
affixture افزایش
increased افزایش
rises افزایش
auxesis افزایش
accessed افزایش
rise افزایش
accesses افزایش
increase افزایش
increment افزایش
augmentation افزایش
adjunction افزایش
accretion افزایش
multiplication افزایش
addition افزایش
additions افزایش
reduce/enlarge افزایش
aggrantizement افزایش
intensification افزایش
accru افزایش
additament افزایش
amplification افزایش
increscent افزایش
increases افزایش
enhancement افزایش
access افزایش
summation افزایش
addenda افزایش
scale up افزایش
addendum افزایش
gain افزایش
accession افزایش
gained افزایش
gains افزایش
raise افزایش
raises افزایش
expansion افزایش
increments افزایش
accelerative مایه افزایش
ascends افزایش دادن
appreciation افزایش بها
ascended افزایش دادن
tax increase افزایش مالیات
ascend افزایش دادن
superaddition باز افزایش
add time زمان افزایش
addibility قابلیت افزایش
augments افزایش دادن
spurts افزایش ناگهانی
annual increase افزایش سالانه
augmented افزایش دادن
augmenting افزایش دادن
augment افزایش دادن
superadd باز افزایش
growth افزایش ترقی
growths افزایش ترقی
salary increase افزایش حقوق
spurted افزایش ناگهانی
thusŠ+= نشان افزایش
temperature rise افزایش دما
voltage rise افزایش ولتاژ
voltage increase افزایش ولتاژ
rise in temperature افزایش دما
hypertension افزایش فشارخون
cambers افزایش زیاد
camber افزایش زیاد
spurting افزایش ناگهانی
spurt افزایش ناگهانی
elongation افزایش طول
scale up افزایش مقیاس
multiplication افزایش تکثیر
subjunction افزایش در پایان
appreciations افزایش بها
accruing افزایش یافتن
aggrandizement افزایش بزرگی
fire raising افزایش اتش
fire-raising افزایش اتش
accrues افزایش یافتن
put on weight <idiom> افزایش وزن
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
accrue افزایش یافتن
overcompound افزایش ترکیب
increase in sensitivity افزایش حساسیت
acceleration تعجیل افزایش
increase in potential افزایش پتانسیل
frequency multiplication افزایش فرکانس
free radical addition افزایش رادیکالی
increase in load افزایش بار
increase of current افزایش جریان
thickening افزایش ضخامت
increasable افزایش پذیر
increase of contrast افزایش کنتراست
increase of efficiency افزایش راندمان
increase in value افزایش ارزش
export promotion افزایش صادرات
monetary expansion افزایش پول
increase of output افزایش توان
increase in price افزایش بهاء
augmentable قابل افزایش
ingravescence افزایش تشدید
increase of potential افزایش پتانسیل
mark up افزایش قیمت
increase of pressure افزایش فشار
increase of power افزایش قدرت
capital deepening افزایش عمقی سرمایه
boosted افزایش دادن چیزی
strains افزایش طول نسبی
jumps جهش افزایش ناگهانی
capital gains افزایش ارزش سرمایه زش
capital apprecation افزایش ارزش سرمایه
increments افزایش در حقوق توسعه
capital widening افزایش سطحی سرمایه
strain افزایش طول نسبی
appreciation افزایش ارزش دارائی
antimarkovinkoff addition افزایش غیر مارکونیکوفی
boost افزایش دادن چیزی
escalator clause شرط افزایش بها
bring something on <idiom> دلیل افزایش سریع
appreciations افزایش ارزش دارائی
jump جهش افزایش ناگهانی
accretions افزایش یا نمو کوره
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
vrc بررسی افزایش عمودی
aging افزایش طول عمر
fibrosis افزایش بافت لیفی
hyperglycemia افزایش قند در خون
to increase [to, by] افزایش یافتن [به مقدار]
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
raise to a higher power افزایش دادن نما
rate of productivity increase نرخ افزایش بازدهی
birth rate نرخ افزایش ولادت
birth rate ضریب افزایش جمعیت
to be on the increase روبه افزایش گذاشتن
alkalosis افزایش قلیای بدن
birth rates ضریب افزایش جمعیت
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
increase endorsement تصدیق یا تائید افزایش
boosting افزایش دادن چیزی
increment افزایش در حقوق توسعه
birth rates نرخ افزایش ولادت
scale up افزایش به نسبت ثابت
boosts افزایش دادن چیزی
scale کمتریا افزایش نسبت
ether catalyzed addition افزایش با کاتالیزگری اتر
jumped جهش افزایش ناگهانی
elongation افزایش درازا کشامد
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
intensified افزایش دادن تشدید کردن
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
amplified افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifies افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
becking mill غلطک برای افزایش طول
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
amplify افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifying افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
multiplicative کمک کننده به افزایش یا ضرب
hypercapnia افزایش کربن اکسید در خون
to rise in somebody's esteem افزایش اعتبار در برابر کسی
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
multiplier وسیله افزایش ماشین حساب
CSLIP نرخ ارسال داه افزایش می یابد
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com