Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
increase of output
افزایش توان
Search result with all words
amplified
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifies
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplify
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifying
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
surge
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
Other Matches
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
scale up
افزایش
increment
افزایش
summation
افزایش
raise
افزایش
increscent
افزایش
accretion
افزایش
intensification
افزایش
increase
افزایش
addenda
افزایش
addendum
افزایش
rise
افزایش
accessing
افزایش
accesses
افزایش
accessed
افزایش
access
افزایش
rises
افزایش
increments
افزایش
raises
افزایش
increases
افزایش
gain
افزایش
gained
افزایش
gains
افزایش
enhancement
افزایش
additions
افزایش
expansion
افزایش
increased
افزایش
accru
افزایش
addition
افزایش
augmentation
افزایش
amplification
افزایش
aggrantizement
افزایش
affixture
افزایش
auxesis
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
adjunction
افزایش
accession
افزایش
additament
افزایش
multiplication
افزایش
equipotent
هم توان
capacitance
توان
ambidextral
دو سو توان
powers
توان
potency
توان
powering
توان
exponent
توان
oligotrophic
کم توان
p
توان
potential
توان
vigor
توان
vim
توان
throughput
توان
high-powered
پر توان
exponents
توان
power
توان
isoelectric
هم توان
powered
توان
vigour
توان
ambidextrous
دو سو توان
low power
توان کم
accruing
افزایش یافتن
spurting
افزایش ناگهانی
augment
افزایش دادن
augmented
افزایش دادن
spurted
افزایش ناگهانی
augmenting
افزایش دادن
augments
افزایش دادن
appreciation
افزایش بها
accrues
افزایش یافتن
ascends
افزایش دادن
spurt
افزایش ناگهانی
ascend
افزایش دادن
hypertension
افزایش فشارخون
ascended
افزایش دادن
accrue
افزایش یافتن
appreciations
افزایش بها
cambers
افزایش زیاد
camber
افزایش زیاد
elongation
افزایش طول
spurts
افزایش ناگهانی
thusŠ+=
نشان افزایش
tax increase
افزایش مالیات
superaddition
باز افزایش
superadd
باز افزایش
subjunction
افزایش در پایان
scale up
افزایش مقیاس
salary increase
افزایش حقوق
temperature rise
افزایش دما
rise in temperature
افزایش دما
voltage increase
افزایش ولتاژ
voltage rise
افزایش ولتاژ
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
progation
افزایش انتقال
overcompound
افزایش ترکیب
monetary expansion
افزایش پول
increasable
افزایش پذیر
frequency multiplication
افزایش فرکانس
free radical addition
افزایش رادیکالی
export promotion
افزایش صادرات
increase in price
افزایش بهاء
augmentable
قابل افزایش
annual increase
افزایش سالانه
addibility
قابلیت افزایش
add time
زمان افزایش
increase in load
افزایش بار
increase in potential
افزایش پتانسیل
increase of potential
افزایش پتانسیل
mark up
افزایش قیمت
ingravescence
افزایش تشدید
increase of pressure
افزایش فشار
increase of power
افزایش قدرت
increase of efficiency
افزایش راندمان
increase of current
افزایش جریان
increase of contrast
افزایش کنتراست
increase in value
افزایش ارزش
increase in sensitivity
افزایش حساسیت
accelerative
مایه افزایش
growth
افزایش ترقی
thickening
افزایش ضخامت
growths
افزایش ترقی
fire-raising
افزایش اتش
fire raising
افزایش اتش
multiplication
افزایش تکثیر
aggrandizement
افزایش بزرگی
acceleration
تعجیل افزایش
omnipotent
همه توان
potential energy
نهان توان
capacity range
حیطه توان
throughput
توان عملیاتی
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
brake horsepower
توان مفید
biological potential
توان زیستی
power function
تابع توان
circuit breaking capacity
توان قطع
inputted
توان اولیه
inputted
توان ورودی
powering
توان نیرو
cosine meter
توان سنج
constant power
توان دائمی
constant power
توان ثابت
connected load
توان اتصال
compression strength
توان فشاری
complex power
توان موهومی
wattmeter
توان سنج
complex power
توان مختلط
power circuit
مدار توان
simple circuit
مدار توان
input
توان ورودی
input
توان اولیه
wattless power
توان هرز
power level
تراز توان
power level indicator
توان نما
sounp power
توان صوتی
reactive power
توان هرز
paces
حفظ توان
paced
حفظ توان
pace
حفظ توان
resolution power
توان تفکیک
received power
توان دریافتی
real power
توان موثر
real power
توان حقیقی
reactor output
توان راکتور
rehabilitation
توان بخشی
active power
توان موثر
reactive volt amperes
توان هرز
reactive power
توان راکتیو
rated output
توان نامی
albedo
توان بازتاب
tensile strength
توان کششی
power loss
اتلاف توان
vector power
توان برداری
useful power
توان مفید
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
true power
توان حقیقی
power output
توان خروجی
puissance
توان قدرت
potency
توان جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com