English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
English Persian
intensified افزایش دادن تشدید کردن
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
Other Matches
ingravescence افزایش تشدید
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
augment افزایش دادن
augments افزایش دادن
augmenting افزایش دادن
ascended افزایش دادن
ascend افزایش دادن
augmented افزایش دادن
ascends افزایش دادن
boost افزایش دادن چیزی
boosting افزایش دادن چیزی
boosts افزایش دادن چیزی
raise to a higher power افزایش دادن نما
boosted افزایش دادن چیزی
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
resonated تشدید کردن
resonates تشدید کردن
resonating تشدید کردن
intensifies تشدید کردن
intensifying تشدید کردن
intensify تشدید کردن
escalate تشدید کردن
intensified تشدید کردن
resonate تشدید کردن
escalates تشدید کردن
escalated تشدید کردن
escalating تشدید کردن
exacerbates تشدید کردن برانگیختن
exacerbated تشدید کردن برانگیختن
exacerbate تشدید کردن برانگیختن
exacerbating تشدید کردن برانگیختن
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
litotes کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
calendaring قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
freeing پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
resonance تشدید
contravention تشدید
exacerbation تشدید
resonances تشدید
aggravation تشدید
exasperation تشدید
resonanse تشدید
intensification تشدید
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
ager نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
tensed تشدید یافتن
tenser تشدید یافتن
tenses تشدید یافتن
tense تشدید یافتن
tensest تشدید یافتن
supercharge دستگاه تشدید
divine legislation تشدید مجازات
agravation of punishment تشدید مجازات
tensing تشدید یافتن
aggravative مایه تشدید
resonances تشدید صدا
resonance تشدید صدا
tickler پیچک تشدید
accented تاکید تشدید
magnetic resonance تشدید مغناطیسی
impact factor ضریب تشدید
accents تاکید تشدید
resonating cavity محفظه تشدید
accenting تاکید تشدید
enhancement factor ضریب تشدید
accent تاکید تشدید
resonant تشدید شده
optical resonator تشدید کننده نوری
n.m.r تشدید مغناطیسی هسته
aggravation مایه تشدید جرم
partial enhancement factor ضریب تشدید جزئی
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
cynergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
synergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
intensive cultivation اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
shwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
schwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
salted weapon جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
auxesis افزایش
scale up افزایش
reduce/enlarge افزایش
accessing افزایش
aggrantizement افزایش
rises افزایش
increscent افزایش
accesses افزایش
accessed افزایش
accession افزایش
rise افزایش
access افزایش
augmentation افزایش
intensification افزایش
summation افزایش
increase افزایش
enhancement افزایش
addition افزایش
accretion افزایش
additions افزایش
increments افزایش
increment افزایش
gain افزایش
accru افزایش
gained افزایش
increased افزایش
affixture افزایش
increases افزایش
adjunction افزایش
additament افزایش
gains افزایش
expansion افزایش
multiplication افزایش
raise افزایش
raises افزایش
addendum افزایش
addenda افزایش
amplification افزایش
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
growths افزایش ترقی
addibility قابلیت افزایش
progation افزایش انتقال
accrues افزایش یافتن
augmentable قابل افزایش
elongation افزایش طول
spurted افزایش ناگهانی
accruing افزایش یافتن
aggrandizement افزایش بزرگی
subjunction افزایش در پایان
spurt افزایش ناگهانی
growth افزایش ترقی
fire-raising افزایش اتش
thickening افزایش ضخامت
accrue افزایش یافتن
fire raising افزایش اتش
mark up افزایش قیمت
add time زمان افزایش
spurting افزایش ناگهانی
accelerative مایه افزایش
salary increase افزایش حقوق
scale up افزایش مقیاس
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
overcompound افزایش ترکیب
multiplication افزایش تکثیر
monetary expansion افزایش پول
appreciations افزایش بها
spurts افزایش ناگهانی
appreciation افزایش بها
voltage rise افزایش ولتاژ
rise in temperature افزایش دما
voltage increase افزایش ولتاژ
camber افزایش زیاد
temperature rise افزایش دما
cambers افزایش زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com