English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
Other Matches
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
increments افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increment افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
It is for your own ears. پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
update تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updates تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updated تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
to fan the flame برشدت چیزی افزودن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
bumf اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow . بگذار بماند تا فردا
he is to stay بنا است بماند
leave it over عجاله بگذارید بماند
he is to stay قرار است بماند
If I dont forget . اگر یادم بماند ( نرود)
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
pivot foot پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
him to stay نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
dunnage کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
defense system aquisition سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
hung bomb بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
It is for yours for keeps . پیش خودت بماند ( مال خودت )
increase افزودن
augment افزودن
augmenting افزودن
augments افزودن
enhances افزودن
augmented افزودن
eke out افزودن به
add افزودن
enhancing افزودن
append افزودن
increases افزودن
append افزودن
accelerated افزودن
accelerates افزودن
accelerating افزودن
put on افزودن
increased افزودن
potentize افزودن
add افزودن
adding افزودن
adds افزودن
to run rup افزودن
Inc افزودن
appends افزودن
appending افزودن
dynamize افزودن
appended افزودن
accelerate افزودن
enhanced افزودن
aggrade افزودن
to eke out افزودن
aggrandise افزودن
aggrandize افزودن
adject افزودن به
imburse افزودن
subjoin افزودن
subjoin افزودن
enhance افزودن
eke افزودن
for ever and aday همیشه
for evermore همیشه
alway همیشه
always همیشه
frequenter همیشه رو
ayŠaye همیشه
ay همیشه
anytime <adv.> همیشه
ever- همیشه
ever همیشه
at all hours <adv.> همیشه
eer همیشه
year in year out همیشه
everywhen همیشه
at all times همیشه
incessantly همیشه
at any time <adv.> همیشه
sempre همیشه
evermore همیشه
any time <adv.> همیشه
stocked به موجودی افزودن
preponderate چربیدن بر افزودن
stock به موجودی افزودن
amplify افزودن بالابردن
amplified افزودن بالابردن
amplifies افزودن بالابردن
plus افزودن به مثبت
amplifying افزودن بالابردن
to pay back برگرداندن افزودن
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
as usual مانند همیشه
still راکد همیشه
residents که همیشه درکامپیوتراست
stiller راکد همیشه
stills راکد همیشه
for good برای همیشه
insenescible همیشه جوان
dead load همیشه بار
love lies bleeding گل همیشه بهار
evermore برای همیشه
tipple همیشه نوشیدن
once and for all <idiom> برای همیشه
tippled همیشه نوشیدن
ay برای همیشه
marigolds گل همیشه بهار
marigold گل همیشه بهار
tipples همیشه نوشیدن
tippling همیشه نوشیدن
stillest راکد همیشه
calendula گل همیشه بهار
as ever مانند همیشه
resident که همیشه درکامپیوتراست
adinfinitum برای همیشه
amaranth همیشه بهار
sempiternity برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
eternity برای همیشه
infinite time برای همیشه
sinedie برای همیشه
on tap <adj.> همیشه در دسترس
permafrost همیشه یخبسته
immortality برای همیشه
eternality برای همیشه
immortally تا جاودان همیشه
forever برای همیشه
perpetuity برای همیشه
foreverness برای همیشه
aeon برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
forever برای همیشه
redouble افزودن دوبرابر کردن
apperceive بمعلومات خود افزودن
throwin مشارکت کردن افزودن بر
resurfaces لایهی جدید افزودن
setting افزودن به وقت بازی
accrete بهم افزودن یا چسبانیدن
imps غرس کردن افزودن
imp غرس کردن افزودن
toincrease any one's salary برحقوق کسی افزودن
adjoined افزودن متصل شدن
adjoin افزودن متصل شدن
bundling افزودن نرم افزار
bundles افزودن نرم افزار
volumes کتاب برحجم افزودن
volume کتاب برحجم افزودن
increase افزودن ترقی دادن
redoubles افزودن دوبرابر کردن
settings افزودن به وقت بازی
resurfaced لایهی جدید افزودن
resurface لایهی جدید افزودن
adjoins افزودن متصل شدن
toincrease any one's salary مواجب کسیرا افزودن
increased افزودن ترقی دادن
redoubling افزودن دوبرابر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com