Total search result: 203 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
insert |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
inserting |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
inserts |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
|
|
Other Matches |
|
resurfaced |
لایهی جدید افزودن |
resurfaces |
لایهی جدید افزودن |
resurface |
لایهی جدید افزودن |
upgrades |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
upgraded |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
upgrading |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
upgrade |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
word order |
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله |
updated |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
updates |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
update |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
do |
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
dithering |
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
null cycle |
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی |
wording |
جمله بندی کلمه بندی |
structure |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
structuring |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
structures |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
privilege |
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
topic sentence |
جمله سرسطر جمله عنوان |
increments |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
increment |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
rehyphenation |
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید |
intercoastal |
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
imagism |
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است |
installing |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
installs |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
install |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
in line processing |
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
among the rest |
از ان جمله |
outrightly |
جمله |
sentencing |
جمله |
sentences |
جمله |
outright |
جمله |
sentence |
جمله |
term |
جمله |
including <prep.> |
از جمله |
amongst |
از جمله |
comprising <prep.> |
از جمله |
sentence |
جمله |
terming |
جمله |
inclusive of <prep.> |
از جمله |
mongst |
از جمله |
termed |
جمله |
enhanced |
افزودن |
eke out |
افزودن به |
put on |
افزودن |
Inc |
افزودن |
enhancing |
افزودن |
dynamize |
افزودن |
enhance |
افزودن |
enhances |
افزودن |
eke |
افزودن |
aggrandise |
افزودن |
augmenting |
افزودن |
increase |
افزودن |
augmented |
افزودن |
augments |
افزودن |
imburse |
افزودن |
to eke out |
افزودن |
add |
افزودن |
augment |
افزودن |
adding |
افزودن |
to run rup |
افزودن |
subjoin |
افزودن |
adds |
افزودن |
increases |
افزودن |
aggrandize |
افزودن |
increased |
افزودن |
subjoin |
افزودن |
appended |
افزودن |
add |
افزودن |
aggrade |
افزودن |
accelerating |
افزودن |
accelerates |
افزودن |
accelerated |
افزودن |
accelerate |
افزودن |
adject |
افزودن به |
potentize |
افزودن |
appending |
افزودن |
append |
افزودن |
append |
افزودن |
appends |
افزودن |
term |
جمله عبارت |
compound statement |
جمله مرکب |
final term |
جمله نهایی |
executable statement |
جمله اجرایی |
double talk |
جمله دو پهلو |
error term |
جمله خطا |
wordage |
جمله بندی |
totalling |
جمله سرجمع |
stochastic term |
جمله تصادفی |
termed |
جمله عبارت |
residual term |
جمله باقیمانده |
one word sentence |
جمله تک واژهای |
assignment statement |
جمله جایگزینی |
sentence fragment |
جمله جزء |
verbiage [American English] |
جمله بندی |
an involed sentence |
جمله پیچدار |
diction |
جمله بندی |
mathematical term |
جمله [ریاضی] |
term |
جمله [ریاضی] |
wording |
جمله بندی |
statement label |
برچسب جمله |
totals |
جمله سرجمع |
word choice |
جمله بندی |
choice of words |
جمله بندی |
residual term |
جمله پسماند |
loose sentence |
جمله بیربط |
middling |
جمله مشترک |
control statement |
جمله کنترلی |
provisos |
جمله شرطی |
proviso |
جمله شرطی |
terming |
جمله عبارت |
declaration statement |
جمله تعریفی |
total |
جمله سرجمع |
period |
جمله کامل |
definiens |
جمله تعریفی |
termed |
جمله طیفی |
clauses |
جزئی از جمله |
parenthesis |
جمله معترضه |
clause |
جزئی از جمله |
totaled |
جمله سرجمع |
sentence adverb |
قید جمله ای |
term |
جمله طیفی |
terming |
جمله طیفی |
totalled |
جمله سرجمع |
periods |
جمله کامل |
totaling |
جمله سرجمع |
amplifying |
افزودن بالابردن |
amplifies |
افزودن بالابردن |
stock |
به موجودی افزودن |
amplify |
افزودن بالابردن |
plus |
افزودن به مثبت |
amplified |
افزودن بالابردن |
preponderate |
چربیدن بر افزودن |
to pay back |
برگرداندن افزودن |
stocked |
به موجودی افزودن |
parses |
جمله راتجزیه کردن |
monomial |
دارای فقط یک جمله |
sentence completion test |
ازمون تکمیل جمله |
parsed |
جمله راتجزیه کردن |
job control statement |
جمله کنترل برنامه |
parse |
جمله راتجزیه کردن |
nonexecutable statement |
جمله غیر اجرایی |
job control statement |
جمله کنترل کار |
reporter |
جمله ساز نویسنده ناصادق |
colloquialism |
جمله مرسوم درگفتگو |
punch line |
جمله اساسی واصلی |
punch-line |
جمله اساسی واصلی |