English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
Other Matches
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
officer on duty افسر مسئول
officer in charge افسر مسئول
officer in charge افسر مسئول اجرا
courier transfer officer افسر مسئول پیک
range officer افسر مسئول میدان تیر
detail officer افسر مسئول گروه بیگاری
interceptor controller افسر مسئول پست استراق سمع
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
dystrohpy تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
hygienics بهداشت
hygiene بهداشت
health بهداشت
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
mental health بهداشت روانی
bill of health گواهی بهداشت
mental hygiene بهداشت روانی
certificate of health گواهی بهداشت
insanitation فقدان بهداشت
social hygiene بهداشت اجتماعی
hygeist متخصص بهداشت
hygeist بهداشت دان
health insurance بیمه بهداشت
hygienically مطابق بهداشت
hygienist متخصص بهداشت
hygienics علم بهداشت
sanitarily از لحاظ بهداشت
sanitary engineering مهندسی بهداشت
health certificate گواهی بهداشت
social health بهداشت اجتماعی
public health بهداشت همگانی
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
Health physics فیزیک بهداشت
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
Health physics بهداشت پرتوی
hygiene علم بهداشت
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
world health organization سازمان بهداشت جهانی
pedology مبحث بهداشت کودکان
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
frankpledge مسئول
answerable مسئول
warden مسئول
in charge <adj.> مسئول
accountable مسئول
liable مسئول
responsible <adj.> مسئول
responsive مسئول
responsible مسئول
wagon master مسئول واگن
in charge <idiom> مسئول بودن
to hold responsible مسئول قراردادن
issue commissary مسئول توزیع
liable for damages مسئول خسارات
custodians مسئول سرپرست
custodian مسئول مرموزات
custodian مسئول سرپرست
cupola tender مسئول کوره
data administrator مسئول داده ها
custodians مسئول مرموزات
cryptographer مسئول رمز
lineman's plier انبردست مسئول خط
to hold responsible مسئول کردن
authoring system سیستم مسئول
helmsmen مسئول سکان
account مسئول بودن
undertaking جواب گو مسئول
helmsman مسئول سکان
accountable مسئول حساب
furnace man مسئول کوره
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
furnace attendant مسئول کوره
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
supplies officer مسئول مواد
undertaker جواب گو مسئول
purchasing officer مسئول خرید
undertakers جواب گو مسئول
operations detachment قسمت مسئول عملیات
corespondent مسئول جواب گویی
captain of the top مسئول گروه کار
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
anchor detail نفرات مسئول لنگر
cryptoguard مسئول حفافت رمز
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
irresponsibly بطور غیر مسئول
tallyman مسئول کنترل محموله
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
officers افسر
commissioned officers افسر
coronate افسر
commissioned officer افسر
sub-lieutenant افسر جز
jemadar افسر
line officer افسر صف
coronae australis افسر
officer افسر
pretorian افسر
pretor افسر
sub-lieutenants افسر جز
corona australis افسر
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
make one's bed and lie in it <idiom> مسئول انجام کاری بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
warrant officers افسر یار
flying officer افسر پرواز
flying officer افسر خلبان
supply officer افسر تدارکات
subofficer افسر جزء
espial officer افسر تجسس
navigators افسر سکان
navigators افسر راه
navigator افسر راه
navigator افسر سکان
cable officer افسر لنگر
regular officer افسر کادر
reserve officer افسر وفیفه
reserve officer افسر احتیاط
executive officer افسر اجراییات
senior officer افسر ارشد
forward air controller افسر نافرمقدم
subassembly officer افسر جزء
flag officer افسر پرچم
flag officer افسر دریایی
detail officer افسر مشاغل
war horse افسر یاسربازدامپزشک
police officer افسر پلیس
runners افسر پلیس
war horses افسر یاسربازدامپزشک
finance officer افسر مالی
police officers افسر پلیس
finance officer افسر دارایی
police officers افسر شهربانی
detail officer افسر کارگزینی
disbursing officer افسر عامل
runner افسر پلیس
The officer on night duty. افسر کشیک شب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com