English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
personnel officer افسر پرسنل
Search result with all words
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
Other Matches
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
staffed پرسنل
staff پرسنل
staffs پرسنل
personnel پرسنل
all hands کلیه پرسنل
crew پرسنل ناو
crewed پرسنل ناو
cadre پرسنل پیمانی
cadres پرسنل پیمانی
crewing پرسنل ناو
crews پرسنل ناو
adjutant general دایره پرسنل
trooped پرسنل دار
trooping پرسنل دار
shipmate پرسنل هم ناو
intransit strenth پرسنل سیال
complement پرسنل سازمانی
complemented پرسنل سازمانی
complementing پرسنل سازمانی
complements پرسنل سازمانی
ship's company پرسنل ناو
turout تجمع پرسنل
permanent party پرسنل دایمی
operations personal پرسنل عملیات
operating personnel پرسنل فعال
troop پرسنل دار
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
turout جمع شدن پرسنل
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
evacuee پرسنل تخلیه شده
evacuees پرسنل تخلیه شده
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
quarters محل اسایشگاه پرسنل
lag rate میزان کسری پرسنل
military pay order لیست حقوقی پرسنل
service number شماره خدمتی پرسنل
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
ration method روش تغذیه پرسنل
proceed time زمان انتقال پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
regulars پرسنل کادر منظم
regular پرسنل کادر منظم
staff پرسنل ستاد ستادی
staffed پرسنل ستاد ستادی
staffs پرسنل ستاد ستادی
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
registrant پرسنل ثبت نام کننده
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
blind بدون دید مستقیم پرسنل
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
jemadar افسر
line officer افسر صف
pretor افسر
coronate افسر
pretorian افسر
corona australis افسر
coronae australis افسر
commissioned officers افسر
sub-lieutenant افسر جز
sub-lieutenants افسر جز
officers افسر
commissioned officer افسر
officer افسر
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
runner افسر پلیس
runners افسر پلیس
personnel officer افسر اجودانی
espial officer افسر تجسس
commandants افسر فرمانده
divisional officer افسر قسمت
subalterns افسر جزء
detail officer افسر مشاغل
detail officer افسر کارگزینی
executive officer افسر اجراییات
disbursing officer افسر عامل
division officer افسر قسمت
property officer افسر اموال
commandant افسر فرمانده
field officer افسر رزمی
commissioned officer افسر کادر
officer of the watch افسر نگهبان
engineered افسر مهندس
commissioned officers افسر کادر
junior officer افسر جزء
engineer افسر مهندس
watch officer افسر نگهبان
officer of the day افسر نگهبان
liaison officer افسر رابط
line officer افسر صفی
officer in charge افسر مسئول
custodians افسر مرموزات
prefects افسر ارشد
forward air controller افسر نافرمقدم
officer on duty افسر مسئول
navigators افسر سکان
finance officer افسر مالی
navigators افسر راه
firing line officer افسر تیر
orderly officen افسر نگهبانی
navigator افسر سکان
flag officer افسر دریایی
flag officer افسر پرچم
navigator افسر راه
engineers افسر مهندس
custodian افسر مرموزات
flying officer افسر خلبان
prefect افسر ارشد
constable افسر ارتش
police officers افسر شهربانی
veterinarians افسر دامپزشک
supply officer افسر تدارکات
surveying officer افسر تحقیق
archon افسر سرپرست
veterinarian افسر دامپزشک
accountable disbursing officer افسر عامل
senior officer افسر ارشد
war horses افسر یاسربازدامپزشک
subofficer افسر جزء
war horse افسر یاسربازدامپزشک
subaltern افسر جزء
subassembly officer افسر جزء
staff officer افسر ستاد
flying officer افسر پرواز
active officer افسر کادر
air officer افسر هوایی
air officer افسر هواپیمایی
bosuns افسر کشتی
police officers افسر پلیس
commanding officers افسر فرمانده
police officer افسر پلیس
police officer افسر شهربانی
constables افسر ارتش
finance officer افسر دارایی
regular officer افسر کادر
The officer on night duty. افسر کشیک شب
commanding officer افسر فرمانده
brass افسر ارشد
reserve officer افسر احتیاط
warrant officer افسر یار
bosun افسر کشتی
reserve officer افسر وفیفه
warrant officers افسر یار
bos'n افسر کشتی
cable officer افسر لنگر
bo's'n افسر کشتی
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
noncommissioned officer افسر دون رتبه
young turk افسر جوان افراطی
property officer افسر ذیحساب اموال
subalterns افسر جزء مادون
ranker افسر سربازی کرده
officer in charge افسر مسئول اجرا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com