English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
Other Matches
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
Do you have nothing to declare? آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
hailing اعلام ورود کردن
hails اعلام ورود کردن
hail اعلام ورود کردن
hailed اعلام ورود کردن
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
import duties حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
custom's appraisor مامور گمرک ارزیاب گمرک
to declare [customs] گمرک دادن [گمرک]
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
alerting service قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
customs گمرک
custom assersor مامور گمرک
duty paid گمرک پرداخته
ware room انبار گمرک
To get it through the custome. از گمرک رد کردن
inland duty گمرک داخلی
clears از گمرک دراوردن
clearest از گمرک دراوردن
clearer از گمرک دراوردن
bonded warehouse انبار گمرک
clear از گمرک دراوردن
custom house گمرک خانه
levy duties گمرک بستن
bonded store انبار گمرک
duty-free معاف از گمرک
customs agent واسطه گمرک
duty paid گمرک شده
customhouse اداره گمرک
customs clearance ترخیص از گمرک
customs agent کارگزار گمرک
customs اداره گمرک
warehouse انبار گمرک
customs appraisor مامور گمرک
customs دفتر گمرک
dutiable گمرک بردار
customs house اداره گمرک
custom house اداره گمرک
customable گمرک بردار
warehouses انبار گمرک
customs officer مامور گمرک
impost گمرک ورودی
free trader بدون گمرک
levy duties گمرک بستن به جنسی
tidewaiter مامور گمرک لب دریا
free list صورت کالاهای بی گمرک
custom حقوق گمرکی گمرک
import duties گمرک اجناس وارداتی
custom assersor گمرکچی ارزیاب گمرک
the free list صورت کالای بی گمرک
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bond به انبار گمرک تحویل دادن
in bond تحت کنترل اداره گمرک
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
transire اجازه گمرک جهت انتقال محموله
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
out of bond کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
utterance افهار
saying افهار
say-so افهار
indigitation افهار
say so افهار
proposal افهار
showings افهار
declarations افهار
enouncement افهار
showing افهار
dixit افهار
avouchment افهار
predication افهار
utterances افهار
declaration افهار
proposals افهار
adduction افهار
adductor افهار
testimony افهار
testimonies افهار
statement افهار
sayings افهار
allegation افهار
affirmance افهار
statements افهار
allegations افهار
says حرف افهار
option افهار میل
suggesting افهار کردن
affirmation افهار قطعی
suggests افهار کردن
cumlaude با افهار تقدیر
options افهار میل
affirmations افهار قطعی
says افهار داشتن
resents افهار تنفرکردن از
manifested افهار نامه
manifesting افهار نامه
manifests افهار نامه
resenting افهار تنفرکردن از
misstatement افهار غلط
courtship افهار عشق
remarks افهار بیان
remarking افهار بیان
declare افهار داشتن
remarked افهار بیان
remark افهار بیان
condolences افهار تاسف
condolence افهار تاسف
suggest افهار کردن
declares افهار داشتن
pooh pooh افهار تنفروانزجار
pooh-pooh افهار تنفروانزجار
pooh-poohed افهار تنفروانزجار
pooh-poohing افهار تنفروانزجار
pooh-poohs افهار تنفروانزجار
assertive افهار کننده
suggested افهار کردن
say افهار داشتن
declaring افهار داشتن
generalities افهار عمومی
assertion افهار مثبت
affirmant افهار کننده
avowals افهار صریح
avowals افهار اشکار
avowal افهار صریح
avowal افهار اشکار
expressing افهار کردن
expresses افهار کردن
express افهار کردن
suggester افهار کننده
utterer افهار کننده
expressions افهار عبارت
suggestions افهار عقیده
submission افهار نظریه
suggestion افهار عقیده
generality افهار عمومی
stater افهار دارنده
statement of a claim افهار نامه
expressed افهار کردن
assertor افهار کننده
manifest افهار نامه
resented افهار تنفرکردن از
signification تعیین افهار
say حرف افهار
declaredly با افهار قطعی
asseveration افهار جدی
an absurd statement افهار نا معقول
resent افهار تنفرکردن از
declarer افهار کننده
expression افهار عبارت
asserter افهار کننده
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
giggling با خنده افهار داشتن
customs declaration افهار نامه گمرکی
giggles با خنده افهار داشتن
giggle با خنده افهار داشتن
professes ادعا یا افهار کردن
profess ادعا یا افهار کردن
professing ادعا یا افهار کردن
thanks افهار امتنان در سایه
suggests افهار عقیده کردن
suggesting افهار عقیده کردن
suggested افهار عقیده کردن
suggest افهار عقیده کردن
giggled با خنده افهار داشتن
pronounce افهار عقیده کردن
understated حقیقت را افهار نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understating حقیقت را افهار نکردن
fawn افهار دوستی کردن
fawned افهار دوستی کردن
resent افهار رنجش کردن
fawns افهار دوستی کردن
assert افهار قطعی کردن
asserted افهار قطعی کردن
asserting افهار قطعی کردن
asserts افهار قطعی کردن
observe افهار عقیده کردن
observed افهار عقیده کردن
observes افهار عقیده کردن
understate حقیقت را افهار نکردن
averment افهار قطعی یا مثبت
declare افهار کردن گفتن
declares افهار کردن گفتن
declaring افهار کردن گفتن
profession افهار پیشه و حرفه
professions افهار پیشه و حرفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com