Dictiornary-Farsi | اقامتگاه مبداء | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 54 (5 milliseconds)

English	Persian
domicile of origin	اقامتگاه مبداء


Other Matches

base of origin	پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
true origin	نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
domicile	اقامتگاه
residence	اقامتگاه
residences	اقامتگاه
domicil	اقامتگاه
residency	اقامتگاه
domiciles	اقامتگاه
quarter	اقامتگاه
domiciliate	اقامتگاه
resiance	اقامتگاه
domicile of origine	اقامتگاه اصلی
domicile of choice	اقامتگاه انتخابی
legal domicile	اقامتگاه قانونی
government house	اقامتگاه رسمی فرماندار
registered office	اقامتگاه قانونی شرکت
datum line	خط مبداء
zeroes	مبداء
zeros	مبداء
source	مبداء
origin	مبداء
source code	کد مبداء
zero	مبداء
origins	مبداء
home address	نشانی مبداء
jumping off place	نقطه یا مبداء
certificate of origin	گواهی مبداء
refrence axis	محور مبداء
principal axis	محور مبداء
source disk	دیسک مبداء
source program	برنامه مبداء
bench mark	شاخص مبداء
zero deflection	سمت مبداء
country of origin	کشور مبداء
basic point	نقطه مبداء
departure station	مبداء حرکت
source	مایه مبداء
certificate of origin	گواهینامه مبداء
base of origin	مبداء اصلی
afterbrain	مبداء نخاع
principle point	مبداء اصلی
extrinsic	دارای مبداء خارجی
prime meridian	نصف النهار مبداء
phase line	خط مبداء حرکت جنگی
prime meridian	نصف النهار مبداء یا گرینویچ
backstretch	خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
reference station	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
christian era	مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
free on rail	قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
control surface angle	زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
demurrage	بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
winter quarters	پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی