English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
English Persian
yearly instalmernts اقساط سالیانه
Other Matches
on the installment plan [American English] به اقساط
by instalment به اقساط
in parts به اقساط
recoupment اقساط هزینه
payment by instalments پرداخت به اقساط
pay by instalments اقساط پرداختی
instalment of rent اقساط مال الاجاره
class e allotment کسورات اقساط ماهیانه
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
paying off [clearing off] [repayment] بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
annuals سالیانه
annual سالیانه
yearly سالیانه
annually سالیانه
annum سالیانه
annual report گزارش سالیانه
annual training اموزش سالیانه
annuallyy هر ساله سالیانه
yearly allowance مقرری سالیانه
p.a مخفف سالیانه
year to year fluctuation نوسانات سالیانه
growth ring دایره سالیانه
annual precipitation بارندگی سالیانه
per annum هر سالی سالیانه
annual payment قسط سالیانه
annual payment پرداخت سالیانه
annuity مستمری سالیانه
anniversary سوگواری سالیانه
anniversaries سوگواری سالیانه
annuitant گیرنده مستمری سالیانه
mass book کتاب نماز سالیانه
miaasl کتاب نماز سالیانه
anniversary جشن سالیانه عروسی
octingentenary or octocen هشتصدمین جشن سالیانه
annual payment factor ضریب بازپرداخت سالیانه
quinquagenary پنجاهمین جشن سالیانه
annuality factor ضریب مستمر سالیانه
annals وقایع سالیانه سالنامه
anniversaries جشن سالیانه عروسی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annuity حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
quater cent nary جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
peter pence زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
parentalia جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
wet year سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
to settle an a برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
encaenia جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
withholding taxes مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
quingentenary پانصدمین سال گردش پانصدمین جشن سالیانه
anniversaries مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
anniversary مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
wedding day روز عروسی جشن سالیانه عروسی
almanacks تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs تقویم سالیانه تقویم نجومی
admision rate میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com