Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
optical instruments
الات وابسته به بینایی
Other Matches
optic
وابسته به بینایی
visive
وابسته به بینایی
orthoptic
وابسته به اصلاح نقص بینایی
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork
شیشه الات بلور الات
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
spectral
بینایی
sights
بینایی
eyesight
بینایی
eye
بینایی
eyes
بینایی
visions
بینایی
vision
بینایی
eyeing
بینایی
eying
بینایی
spectrum
بینایی
perceptivity
بینایی
perspective
بینایی
second sight
بینایی
sight
بینایی
perspectives
بینایی
monocular vision
بینایی یک چشمی
visual purple
ارغوان بینایی
emmetropia
بینایی طبیعی
the sense of sight
حس بینایی یا باصره
rhodopsin
ارغوان بینایی
facial vision
بینایی صورتی
discernment
بصیرت بینایی
emmetropis
بینایی طبیعی
far point
برد بینایی
dichromatism
بینایی دوفامی
field of vision
میدان بینایی
trichromatism
بینایی سه فامی
tunnel vision
بینایی کانونی
vision test
ازمون بینایی
visual acuity
تیزی بینایی
asthenopia
ضعف بینایی
optometer
بینایی سنج
photopia
بینایی درنورزیاد
optics
علم بینایی
optometry
بینایی سنجی
scotopia
بینایی در تاریکی
nervus opticus
عصب بینایی
optic nerve
عصب بینایی
visual axis
محور بینایی
quick sight
بینایی تیز
monochromatism
بینایی تک فامی
visual yellow
زرد بینایی
ametropia
نقص انکساری بینایی
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
astigmatism
ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
campimeter
میدان سنج بینایی
test chart
لوحه بینایی سنجی
optometric service
قسمت بینایی سنجی
perceptiveness
بینایی قوه مشاهده
kenning
نگاه قدرت بینایی
perimeter
میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia
بینایی زرد- ابی
manoptoscope
برتری سنج بینایی
perimeters
میدان سنج بینایی
paropsis
خراب شدن بینایی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
his sight could p darkness
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
hemeralopia
کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic
درست کننده نقص بینایی
eye glass
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service
بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
hard ware
فلز الات
glassware
شیشه الات
glassware
بلور الات
machinary
ماشین الات
hardware
اهن الات
obturator
الات جازم
iron mongery
اهن الات
brass ware
برنج الات
instrument
الات دقیق
irowork
اهن الات
ironware
فلز الات
ironware
اهن الات
glass
شیشه الات
surgical instruments
الات جراحی
genital organs
الات تناسلی
passementerie
زینت الات
optical
الات بصری
enginery
ماشین الات
precision tools
الات دقیق
instruments
الات دقیق
cast iron ware
الات چدنی
geared
الات جامه
silverware
نقره الات
tinware
حلبی الات
gear
الات جامه
agricultural implements
الات کشاورزی
breech block carrier
الات متحرک
machinery
ماشین الات
gears
الات جامه
red out
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
hardwareman
اهن الات فروش
hardware
اهن الات ابزارالات
light machinery
ماشین الات سبک
trinkums
زیور الات بدلی
wind instruments
الات موسیقی بادی
plant
ماشین الات کارخانه
iron monger
اهن الات فروش
plants
ماشین الات کارخانه
cutler
فروشنده الات برنده
carpenter's machines
ماشین الات درودگری
wind instrument
الات موسیقی بادی
woodwork
چوب الات نجاری
calibration
تنظیم الات دقیق
trinketry
جواهر الات بدلی
instrument
الات اندازه گیری
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
scraps
ماشین الات اوراق
obturator spindle
دوکی الات جازم
mechanician
مکانیک ماشین الات
scrapping
ماشین الات اوراق
machinery designer
طراح ماشین الات
building machinery
ماشین الات ساختمانی
scrap
ماشین الات اوراق
scrapped
ماشین الات اوراق
ironmonger
فروشنده اهن الات
heavy machinery
ماشین الات سنگین
heavy goods
ماشین الات سنگین
mechanics
علم ماشین الات
surveying instrument
الات نقشه برداری
lighting equipments
الات و ادوات روشنایی
ironmongers
فروشنده اهن الات
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
obturator
الات مانع خروج گاز
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
war implements
ساز و برگ یا الات جنگ
operator of light machinery
اپراتور ماشین الات سبک
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
operator of heavy machinery
اپراتور ماشین الات سنگین
midi
میانجی رقمی الات موسیقی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
interactive
الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
deferred maintenance
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
grader
یکی از ماشین الات راه سازی
hygrometer
الات وادوات سنجش رطوبت هوا
pailette
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
automation
خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
tiepin
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
economic life
مدت بهره برداری از ماشین الات
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
sights
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
sight
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
fixed assets
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
pailett
زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
acm
Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
FAQ
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
tuning pipe
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
hallmark
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
guard assembly
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
digital read out
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
spectroscopy
بینایی بین طیف بین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com