English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (4 milliseconds)
English Persian
assume التزام
assumes التزام
commitment التزام
commitments التزام
liabilities التزام
liability التزام
warranties التزام
warranty التزام
engagement التزام
engagements التزام
obligation التزام
obligations التزام
undertaking التزام
parole التزام
paroled التزام
paroles التزام
paroling التزام
assunption التزام
being bound over التزام
recognizance التزام
Other Matches
paroles التزام گرفتن
to be bound over التزام دادن
paroling التزام گرفتن
bind over التزام گرفتن
bind over التزام گرفتن از
give an undertaking التزام دادن
liquidated damages وجه التزام
penal clause وجه التزام
recognizance التزام نامه
parole التزام گرفتن
probationary وابسته به التزام
collateral وجه التزام
pledging التزام سپردن
pledges التزام سپردن
pledged التزام سپردن
paroled التزام گرفتن
requirement ایجاب التزام
pledge التزام سپردن
penalties تاوان وجه التزام
paroling التزام قول گرفتن
penal clause شرط وجه التزام
penalty تاوان وجه التزام
paroles التزام قول گرفتن
parole التزام قول گرفتن
sponsor التزام دهنده حامی
paroled التزام قول گرفتن
sponsors التزام دهنده حامی
sponsoring التزام دهنده حامی
pledging متعهد شدن التزام دادن
pledge متعهد شدن التزام دادن
pledges متعهد شدن التزام دادن
pledged متعهد شدن التزام دادن
be on the parole با دادن التزام ازاد شدن
nude contruct قرارداد بدون وجه التزام تخلف
deposition درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
depositions درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
to release on parole با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com