Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
sponsor
التزام دهنده حامی
sponsoring
التزام دهنده حامی
sponsors
التزام دهنده حامی
Other Matches
booster
حامی ترقی دهنده
boosters
حامی ترقی دهنده
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
assume
التزام
assumes
التزام
obligation
التزام
commitment
التزام
commitments
التزام
being bound over
التزام
warranty
التزام
warranties
التزام
liabilities
التزام
liability
التزام
assunption
التزام
engagements
التزام
engagement
التزام
parole
التزام
paroling
التزام
obligations
التزام
recognizance
التزام
paroled
التزام
paroles
التزام
undertaking
التزام
actors
حامی
patrons
حامی
support r
حامی
vindicator
حامی
patron
حامی
backers
حامی
backer
حامی
supportive
حامی
sponsors
حامی
shield
حامی
advocate
حامی
unbacked
بی حامی
sustentacular
حامی
actor
حامی
shields
حامی
abetter
حامی
upholders
حامی
upholder
حامی
patronless
بی حامی
supporter
حامی
supporters
حامی
sponsor
حامی
supportless
بی حامی
bulwark
حامی
abetter or abettor
حامی
sponsoring
حامی
bulwarks
حامی
bind over
التزام گرفتن از
collateral
وجه التزام
pledged
التزام سپردن
pledges
التزام سپردن
liquidated damages
وجه التزام
bind over
التزام گرفتن
pledge
التزام سپردن
pledging
التزام سپردن
give an undertaking
التزام دادن
parole
التزام گرفتن
paroled
التزام گرفتن
to be bound over
التزام دادن
recognizance
التزام نامه
penal clause
وجه التزام
paroles
التزام گرفتن
requirement
ایجاب التزام
probationary
وابسته به التزام
paroling
التزام گرفتن
factioneer
هوادار حامی
protectors
حامی سرپرست
protector
حامی سرپرست
tribune
حامی ملت
patroness
حامی مونث
robin hood
حامی ضعفا
sponsored
حامی سرپرست
partizan etc
حامی طرفدارانه
partizan etc
هواخواه حامی
nepotist
حامی خویشاندان
our esteemed patron
حامی محترم ما
parole
التزام قول گرفتن
penalty
تاوان وجه التزام
penal clause
شرط وجه التزام
penalties
تاوان وجه التزام
paroles
التزام قول گرفتن
paroling
التزام قول گرفتن
paroled
التزام قول گرفتن
partizan
حامی پیرو متعصب
tribuneship
مقام حامی ملت
partisan
حامی پیرو متعصب
partisans
حامی پیرو متعصب
advocating
طرفداری کردن حامی
advocates
طرفداری کردن حامی
hamito semitic
از نژاد حامی وسامی
advocated
طرفداری کردن حامی
pledge
متعهد شدن التزام دادن
pledged
متعهد شدن التزام دادن
pledges
متعهد شدن التزام دادن
pledging
متعهد شدن التزام دادن
be on the parole
با دادن التزام ازاد شدن
maecenas
حامی و حافظ علم وادب
squirish
سلحشور وار شبیه حامی زن
nude contruct
قرارداد بدون وجه التزام تخلف
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
lar n
در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
depositions
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
deposition
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
patron saint
امام یا شخص مقدس حامی شخص
patron saints
امام یا شخص مقدس حامی شخص
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
to release on parole
با قید التزام رها کردن باگرفتن قول شرف رها کردن
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
trimestr
رخ دهنده
pushers
هل دهنده
jogger
هل دهنده
joggers
هل دهنده
donor
دهنده
pusher
هل دهنده
giver
دهنده
donar
دهنده
transferor
دهنده
shover
هل دهنده
irriguous
اب دهنده
donors
دهنده
prolonger
امتداد دهنده
persecutors
ازار دهنده
accomplisher
انجام دهنده
connecting
اتصال دهنده
reflectors
برگشت دهنده
ransomer
فدیه دهنده
negotiator
انتقال دهنده
preferrer
ترجیح دهنده
prelusive
خبر دهنده
negotiators
انتقال دهنده
pushers
فشار دهنده
pusher
فشار دهنده
tormentors
زجر دهنده
persecutor
ازار دهنده
tormentor
عذاب دهنده
tormentors
عذاب دهنده
tormentor
زجر دهنده
alluring
فریب دهنده
amusing
تفریح دهنده
invigorating
قوت دهنده
illustrative
توضیح دهنده
reactant
واکنش دهنده
abluent
شستشو دهنده
recarburizer
کربن دهنده
instructive
یاد دهنده
prickly
خراش دهنده
oncoming
روی دهنده
demonstrative
شرح دهنده
promiser
قول دهنده
adjudicators
فتوی دهنده
lenders
وام دهنده
lenders
قرض دهنده
propounder
پیشنهاد دهنده
drawers
حواله دهنده
lender
وام دهنده
promotor
ترقی دهنده
voter
رای دهنده
drawers
برات دهنده
propitiator
تسکین دهنده
adjudicator
فتوی دهنده
torturers
شکنجه دهنده
drawer
برات دهنده
torturer
شکنجه دهنده
sedating
تسکین دهنده
sedates
تسکین دهنده
sedated
تسکین دهنده
commanding
فرمان دهنده
drawer
حواله دهنده
shocking
تکان دهنده
propounder
رواج دهنده
lender
قرض دهنده
salver
التیام دهنده
salver
شفا دهنده
abusers
دشنام دهنده
abuser
دشنام دهنده
pusher propeller
ملخ هل دهنده
quartering
اسکان دهنده
sedate
تسکین دهنده
evangelical
مژده دهنده
amusingly
تفریح دهنده
quencher
تسکین دهنده
permissive
اجازه دهنده
salvers
شفا دهنده
salvers
التیام دهنده
voters
رای دهنده
racing
مسابقه دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com