Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English
Persian
boil
التهاب هیجان
boiled
التهاب هیجان
boils
التهاب هیجان
Other Matches
erythematic
وابسته به التهاب پوست التهاب اور
ophthalmia
التهاب
phlegmasia
التهاب
phlogosis
التهاب
fervor
التهاب
incandescence
التهاب
fervour
التهاب
inflammation
التهاب
podarthritis
التهاب مفاصل پا
ophthalmitis
التهاب چشم
peritonitis
التهاب صفاق
phlebitis
التهاب وریدها
pharyngitis
التهاب گلو
pneumonia
التهاب ریه
adenitis
التهاب غده
parotitis
التهاب غددبناگوشی
pack annealing
التهاب لفافی
ovaritis
التهاب تخمدان
carditis
التهاب قلب
encephalitis
التهاب مغز
erythema
التهاب پوست
brainfever
التهاب دماغ
box anneal
التهاب جعبهای
annealing
التهاب گداختگی
gastritis
التهاب معده
intermediate anneal
التهاب میانی
keratitis
التهاب قرنیه
leucophlegmasia
التهاب سفید
metritis
التهاب رحم
neuritis
التهاب عصبی
pharyngitis
التهاب حلق
inflammable
التهاب پذیر
tumult
اشوب التهاب
arthritis
التهاب مفصل
pulmonitis
التهاب ریه
Tendinitis
التهاب تاندون
glowed
التهاب تابش گداختگی
glow
التهاب تابش گداختگی
pack annealing furnace
کوره التهاب لفافی
pot annealing furnace
کوره التهاب کفچهای
white heat
نور سفید التهاب
otitis
التهاب گوش
[پزشکی]
coil annealing furnace
کوره التهاب القایی
bright drawn
کشیدن در حالت التهاب
glows
التهاب تابش گداختگی
gastroenteritis
التهاب معده و رودهی باریک
gingivitis
اماس و التهاب لثه دندان
uteritis
اماس زهدان التهاب رحم
osteomyelitis
التهاب موضعی و مخرب استخوان
laryngitis
اماس خشک نای التهاب حنجره
hayfever
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
hay fever
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
pollinosis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
allergic rhinitis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
pollenosis
[med.]
التهاب مخاط بینی آلرژیک
[پزشکی]
mastoiditis
ماستوئیدیت
[التهاب استخوان پشت گوش]
[پزشکی]
pleurohepatitis
اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
phlegm
[secretion in the airway during inflammation]
بلغم
[مخاط]
[ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب]
[پزشکی]
kippage
هیجان
excitedness
هیجان
excitation
هیجان
excitment
هیجان
snit
هیجان
incensement
هیجان
burning
هیجان
stour
هیجان
titillation
هیجان
twitteration
هیجان
heatedly
با هیجان
tornado
هیجان
lather
هیجان
hysterics
هیجان
dithered
هیجان
fret
هیجان
dithers
هیجان
tornadoes
هیجان
frets
هیجان
ignition
هیجان
frenzy
هیجان
frisson
هیجان
frissons
هیجان
burning
در هیجان
tornados
هیجان
emotions
هیجان
dither
هیجان
tempests
هیجان
wave
هیجان
waved
هیجان
waves
هیجان
waving
هیجان
ebullient
پر هیجان
fever
هیجان
emotion
هیجان
fevers
هیجان
thrill
هیجان
tempest
هیجان
thrills
هیجان
cliffhanger
<idiom>
هیجان انگیز
high-pitched
هیجان زده
to string up
به هیجان اوردن
tickled pink
هیجان زده
to flare up
به هیجان امدن
gung-ho
پر شور و هیجان
inflaming
به هیجان اوردن
inflame
به هیجان اوردن
unco
هیجان مرموز
affectivity
هیجان پذیری
inflames
به هیجان اوردن
rip roaring
هیجان انگیر
chafing
به هیجان اوردن
twittered
هیجان وارتعاش
inexcitable
هیجان ناپذیر
incensive
هیجان امیز
twittering
هیجان وارتعاش
impassion
به هیجان اوردن
twitters
هیجان وارتعاش
hyperthymia
هیجان زدگی
appropriate affect
هیجان همخوان
effervescency
هیجان خروش
twitter
هیجان وارتعاش
labile affect
هیجان نااستوار
agitation
هیجان تلاطم
aglow
در حالت هیجان
excitedly
از روی هیجان
jumpy
هیجان اور
orgasm
شور و هیجان
orgasms
شور و هیجان
chafe
به هیجان اوردن
chafes
به هیجان اوردن
rapturous
هیجان انگیز
fizzes
سرزندگی هیجان داشتن
fizzed
سرزندگی هیجان داشتن
fizz
سرزندگی هیجان داشتن
heatedly
از روی هیجان یا حرارت
fizzing
سرزندگی هیجان داشتن
turn (someone) on
<idiom>
به هیجان آوردن شخصی
emote
هیجان نشان دادن
buring question
مسئله هیجان اور
emote
هیجان بخرج دادن
mania
عشق هیجان بی دلیل وزیاد
manias
عشق هیجان بی دلیل وزیاد
fury
هیجان شدید وتند خشم
electrifies
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrify
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
hysteric
دارای هیجان شدید یاهیستری
electrifying
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
thrillers
هیجان انگیز مرتعش کننده
stirring
بهم زننده هیجان اور
thriller
هیجان انگیز مرتعش کننده
commove
مضطرب ساختن به هیجان اوردن
irritament
تحریک کننده هیجان اور
electrified
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
overworked
خسته کردن به هیجان اوردن
overworking
خسته کردن به هیجان اوردن
overworks
خسته کردن به هیجان اوردن
go ape
<idiom>
از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
wind up
<idiom>
خیلی هیجان زده شدن
home run
بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
abuzz
<adj.>
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
overwork
خسته کردن به هیجان اوردن
to look forward to something excitedly
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
furore
هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
to tie into something
[ American E]
با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
to feverishly look forward to something
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
hysteria
غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
I was on tiptoe with excitement.
از هیجان روی پا بند نمی شدم
It is so exciting!
این بسیار هیجان انگیز است!
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
tear jerking
نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
beside one's self
<idiom>
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
tearjerker
نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
flip one's lid
<idiom>
خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
tempest in a teapot
<idiom>
درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
yips
هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com