English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
Other Matches
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
measuring technique متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
scalar توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
spacing مراعات فواصل
periodically در فواصل معین
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
plant out در فواصل معین کاشتن
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
moniliform دارای فواصل دانه وار
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
measuring magnifier مسافت یاب مخصوص فواصل کم
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
dole سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
endomixis تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
measurements سنجش
measurement سنجش
assay سنجش
ponderation سنجش
ponder سنجش
pondered سنجش
g سنجش
appraisal سنجش
appraisals سنجش
evaluations سنجش
measurment سنجش
assays سنجش
evalution سنجش
evaluation سنجش
scaling سنجش
scalar سنجش
measure سنجش
deliberation سنجش
deliberations سنجش
assessments سنجش
assessment سنجش
poneration سنجش
ponderingly با سنجش
degress of comparison سنجش
pondering سنجش
ponders سنجش
rating سنجش توان
sociometry سنجش افکاراجتماعی
measuring system سیستم سنجش
surveyor's chain زنچیر سنجش
precision measurment سنجش دقیق
comparison تطبیق سنجش
measuring circuit مدار سنجش
ratings سنجش توان
pulmometry سنجش گنجایش شش
high accuracy measurement سنجش دقیق
incommensurable سنجش ناپذیر
measuring technique تکنیک سنجش
graduated steel straight edge شینه سنجش
measurable سنجش پذیر
frequency measurement سنجش فرکانس
ponderability سنجش پذیری
ponderable قابل سنجش
comparisons تطبیق سنجش
market appraisal سنجش بازار
measuring junction محل سنجش
measuring junction نقطه سنجش
clocked با سنجش زمان
delib erator سنجش کننده
measuring method اسلوب سنجش
measuring period مدت سنجش
biometrics زیست سنجش
datum line خط مبنای سنجش
measuring period دوره سنجش
measuring generator مولد سنجش
colorimetry سنجش رنگ
measuring cable کابل سنجش
measuring coil بوبین سنجش
measuring current جریان سنجش
measuring diaphragm دیافراگم سنجش
measuring diaphragm ممبران سنجش
measuring error خطای سنجش
measuring frequency فرکانس سنجش
comparative measurement سنجش مقایسهای
comparative measurement سنجش قیاسی
measuring point نقطه سنجش
measuring position محل سنجش
measuring transductor ترانسدوکتور سنجش
measuring unit عضو سنجش
measuring unit واحد سنجش
measuring voltage فشار سنجش
measurment سنجش اندازه
metage حق سنجش قپانداری
method of measurment روش سنجش
measuring range حیطه سنجش
font metric سنجش فونت
measuring thermocouple عنصرحرارتی سنجش
emergency measure سنجش اضطراری
measuring range ناحیه ی سنجش
measuring rectifier یکسوکننده سنجش
measuring relay رله سنجش
measuring sensitivity حساسیت سنجش
measuring switch کلید سنجش
measuring technique روش سنجش
depth measurement سنجش گودی
measuring thermocouple ترموکوپل سنجش
accuracy to gage دقت سنجش
indirect measurement سنجش غیرمستقیم
assays ازمایش سنجش
meter وسیله سنجش
assay ازمایش سنجش
voltage measuring سنجش ولتاژ
voltage measuring سنجش فشارالکتریکی
volumetric analysis سنجش حجمی
meters وسیله سنجش
means test سنجش استطاعت مالی
acres برای سنجش زمین
assays عیار گرفتن سنجش
acre برای سنجش زمین
tangible benefits سودهای قابل سنجش
assay عیار گرفتن سنجش
coductivity cell پیل سنجش رسانندگی
optical measuring system سیستم سنجش نوری
perimetry سنجش میدان دید
calipers پرگار برای سنجش
limit gage وسیله سنجش تلرانس
pulmometer الت سنجش گنجایش شش
mileage سنجش برحسب میل
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
insulation measurement سنجش و ازمایش ایزولاسیون
scruple واحد سنجش چیزجزئی
pixing the coin سنجش عیار سکه
photomrtry سنجش شدت روشنایی
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
quantifiable قابل سنجش یا تعیین
measure مقایسه کردن سنجش
bel یگان سنجش صوت
barometry سنجش فشار هوا
milage سنجش برحسب میل
means tests سنجش استطاعت مالی
imponderability عدم قابلیت سنجش
clocked flip flop الاکلنگ با سنجش زمان
thermal resolution حداقل سنجش حرارت
clocked input ورودی با سنجش زمان
the estimative faculty قوه سنجش یا براورد
miles مقیاس سنجش مسافت
measuring thermocouple زوج فلزحرارتی سنجش
mile مقیاس سنجش مسافت
aerometry سنجش غلظت هوا
manometer الت سنجش فشار خون
magneto ohmmeter میگر برای سنجش مقاومت
pluviometric مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
vinometer الت سنجش الکل شراب
pyrometer الت سنجش گرمای زیاد
Parts-per notation بخش در یکای سنجش [مهندسی]
pneumercator شاغول سنجش ارتفاع مایعات
cohesiometer دستگاه سنجش چسبندگی خاک
moving coil measuring mechanism مکانیزم سنجش قاب گردان
ceilometer وسیله سنجش ارتفاع ابر
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
butyrometer الت سنجش چربی شیر
barometric وابسته به سنجش فشار هوا
transvaluation سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
transversal سنجش ارزش برحسی معیارنوینی
roentgen واحد سنجش تشعشع اتمی
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
barometrical وابسته به سنجش فشار هوا
harmonometer الت سنجش هم اهنگی صداها
incommensurability عدم تقارن سنجش ناپذیری
rain gage وسیله سنجش میزان بارندگی
ergograph دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی
dynameter اسباب سنجش قوه دوربین
sequencer اسباب سنجش توالی وتسلسل
exposure meter دستگاه سنجش نوردهی نورسنج
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
pneumatometer الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
tensiometer الت سنجش نیروی کشش وفشارگازوبخار
angular velocity bombsight دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
tromometer الت سنجش زمین لرزههای جزئی
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
california tests of personality ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
tensometer الت سنجش نیروی کشش وفشارگازوبخار
hydrometric وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
rake دستگاه سنجش خطای برد توپ
radiosonde بالن مخصوص سنجش هوادر هواسنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com