Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
knurl
الت کنگره سازی کنگره دارکردن
Other Matches
engrail
کنگره دارکردن
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
sinuate
موجدار کنگره کنگره
knurl
اج کنگره
battlement
کنگره
embattled
کنگره
Guelphic crenellation
کنگره
crenation
کنگره
serra
کنگره
indentations
کنگره
congresses
کنگره
congress
کنگره
indentation
کنگره
aronade
کنگره
jag
کنگره
crenulation
کنگره کوچک
congress man
عضو کنگره
allering
کنگره دیوار
perforation
لبه کنگره یی
denticle
کنگره زیرقرنیس
indentation
کنگره تضریس
indented
کنگره دار
castellated
کنگره دار
battlement
کنگره بارو
knurl
دانه کنگره
milled
کنگره دار
crenate
کنگره دار
knurled
کنگره دار
congressional
مربوط به کنگره
crenated
کنگره دار
knurling tool
کنگره ساز
nurl
دندانه کنگره
indentations
کنگره تضریس
bartizan
[کنگره روی سقف]
scalloper
کنگره دار کننده
dental
پیشرفتگی کنگره مانند
Capitol
عمارت کنگره درشهرواشینگتن
floor leaders
رهبران کنگره امریکا
bartisan
[کنگره روی سقف]
crenellate
دارای کنگره کردن
mill
کنگره دار کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
mills
کنگره دار کردن
nurl
کنگره دار کردن
bartizan
کنگره بالای برج
jaggies
دندانه دار بودن کنگره
congresswoman
بانوی عضو کنگره امریکا
congresswomen
بانوی عضو کنگره امریکا
cauliculus
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulicole
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
dentil
کنگره چهار گوش لبه قرنیس
caulcole
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caul
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
Callimachus
[صورت طوماری برگ کنگره ای آتنی]
congressmen
عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressman
عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
pectinated line
[خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
crown-steps
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
castle style
[نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
Tekke motife
نگاره تکه
[این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
monroe doctrine
اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
fourteen points
طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
point four
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
lanceolate leaves
برگ های اسلیمی
[شاه عباسی]
[نیزه ای]
[شعله]
[اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
jag
دندانه دار کردن کنگره دار کردن
freak
خط دارکردن رگه دارکردن
freaks
خط دارکردن رگه دارکردن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
fever
تب دارکردن
fevers
تب دارکردن
string
زه دارکردن
tarnished
لکه دارکردن
diapers
گل وبوته دارکردن
tarnish
لکه دارکردن
tarnishes
لکه دارکردن
beard
ریش دارکردن
indenture
شیار دارکردن
smears
لکه دارکردن
smearing
لکه دارکردن
smeared
لکه دارکردن
smear
لکه دارکردن
frills
ریشه دارکردن
frill
ریشه دارکردن
diaper
گل وبوته دارکردن
beards
ریش دارکردن
marge
حاشیه دارکردن
ratchets
ضامن دارکردن
ratchet
ضامن دارکردن
point
گوشه دارکردن
bemirch
لکه دارکردن
capped
پوشش دارکردن
cap
پوشش دارکردن
soil
لکه دارکردن
soiling
لکه دارکردن
charges
عهده دارکردن
charge
عهده دارکردن
knee
زانو دارکردن
mullion
جرز دارکردن
knees
زانو دارکردن
indent
دندانه دارکردن
indenting
دندانه دارکردن
tarnishing
لکه دارکردن
hem
حاشیه دارکردن
rivel
چوروک دارکردن
indents
دندانه دارکردن
hemmed
حاشیه دارکردن
hemming
حاشیه دارکردن
soils
لکه دارکردن
terraces
تراس دارکردن
torched
مشعل دارکردن
torch
مشعل دارکردن
bordering
لبه دارکردن
bordered
لبه دارکردن
border
لبه دارکردن
engrail
دندانه دارکردن
tube
لوله دارکردن
dot
نقطه دارکردن
dotting
نقطه دارکردن
tipping
نوک دارکردن
tip
نوک دارکردن
torching
مشعل دارکردن
terrace
تراس دارکردن
rut
شیار دارکردن
pale
میله دارکردن
plicate
چین دارکردن
paler
میله دارکردن
stigmatize
نشان دارکردن
palest
میله دارکردن
rods
میله دارکردن
machicolate
مزغل دارکردن
terraces
تختان دارکردن
ruts
شیار دارکردن
rod
میله دارکردن
terrace
تختان دارکردن
tubes
لوله دارکردن
articulate
مفصل دارکردن
looped
حلقه دارکردن
loop
حلقه دارکردن
program
برنامه دارکردن
programs
برنامه دارکردن
articulating
مفصل دارکردن
cog
دندانه دارکردن
cogs
دندانه دارکردن
spot
لکه دارکردن
spots
لکه دارکردن
cut teeth
دندانه دارکردن
loops
حلقه دارکردن
foul
لکه دارکردن
torches
مشعل دارکردن
fouler
لکه دارکردن
foulest
لکه دارکردن
fouls
لکه دارکردن
fouled
لکه دارکردن
hems
حاشیه دارکردن
fledge
کرک دارکردن
articulates
مفصل دارکردن
net
با تورگرفتن شبکه دارکردن
distain
لکه دارکردن جلادادن
nett
با تورگرفتن شبکه دارکردن
nets
با تورگرفتن شبکه دارکردن
rim
لبه داریا حاشیه دارکردن
to t. on any one's corn
احساس کسی راجریحه دارکردن
vesicular
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
rims
لبه داریا حاشیه دارکردن
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
lacevi
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
enmesh
مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
marinade
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate
[ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com