Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 89 (5 milliseconds)
English	Persian
annexation	الحاق
incorporation	الحاق
union	الحاق
unions	الحاق
merging	الحاق
juxtaposition	الحاق
adhesion	الحاق
juncture	الحاق
joining	الحاق
interpolation	الحاق
interpolations	الحاق
insertion	الحاق
addenda	الحاق
addendum	الحاق
inset	الحاق
insets	الحاق
additament	الحاق
adjunction	الحاق
concatenation	الحاق
joinder	الحاق
subjunction	الحاق
Other Matches
concatenate	الحاق الحاق کردن
access	الحاق اضافه
accession	الحاق حقوق
link	نقطه الحاق
link	الحاق ملحق
irredentism	الحاق گرایی
catenate	الحاق کردن
annexation of territory	الحاق سرزمین
catena	الحاق کردن
incorporative	وابسته به الحاق
junction point	نقطه الحاق
attributed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
annexed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
affixed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
affected [added] <adj.> <past-p.>	الحاق شده
enclosed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
junctions	نقطه الحاق
attached <adj.> <past-p.>	الحاق شده
allotted <adj.> <past-p.>	الحاق شده
allocated <adj.> <past-p.>	الحاق شده
assigned <adj.> <past-p.>	الحاق شده
surcharge and falsify	الحاق و حذف
inserts	الحاق کردن
inserting	الحاق کردن
augmented	الحاق کردن
augment	الحاق کردن
augments	الحاق کردن
append	الحاق کردن
appends	الحاق کردن
link-ups	عمل الحاق
link-up	عمل الحاق
link up	عمل الحاق
appended	الحاق کردن
insert	الحاق کردن
accessed	الحاق اضافه
accesses	الحاق اضافه
augmenting	الحاق کردن
appending	الحاق کردن
accessing	الحاق اضافه
junction	نقطه الحاق
supplement	الحاق زاویه مکمل
supplements	الحاق زاویه مکمل
junction	محل الحاق چهارراه
adhesion	الحاق دولتی به یک پیمان
synoeky	اتحاد واتفاق الحاق
supplementing	الحاق زاویه مکمل
synoecy	اتحاد واتفاق الحاق
junctions	محل الحاق چهارراه
assembly	نقطه الحاق هوایی
supplemented	الحاق زاویه مکمل
cross over point	نقطه الحاق مسیرها
object assembly test	ازمون الحاق قطعات
rendezvous area	نقطه الحاق یکانها
group rendezvous	نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
epenthesis	الحاق حرفی درمیان کلمه
accession	شیی ء اضافه یا الحاق شده
boat rendezvous area	منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
force rendezvous	نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
affixed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
concatenate	مسلسل کردن الحاق کردن
enclosed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
attributed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
attached <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
annexed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
affected [added] <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
surrender	الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered	الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders	الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com