Dictiornary-Farsi | الحاق زاویه مکمل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
supplement	الحاق زاویه مکمل
supplemented	الحاق زاویه مکمل
supplementing	الحاق زاویه مکمل
supplements	الحاق زاویه مکمل


Other Matches

complementary	زاویه مکمل
concatenate	الحاق الحاق کردن
graduated circle of an alidade	دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral	اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation	زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
angle of convergence	زاویه تقرب زاویه پارالاکس
entering angle	زاویه ورودی زاویه دخول
angle of repose	زاویه تعادل زاویه ارامش
declination	زاویه انحراف زاویه میل
angle of rotation	زاویه دوران زاویه چرخش
loss angle	زاویه تلف زاویه تلفات
bombing angle	زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle	زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam	بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
ten's complement	مکمل 01
one's complement	مکمل یک
complements	مکمل
complementing	مکمل
supplements	مکمل
two's complement	مکمل 2
supplement	مکمل
supplemented	مکمل
supplementary	مکمل
supplementing	مکمل
complementary	مکمل
nine's complement	مکمل 9
complementarity	مکمل
complemented	مکمل
complement	مکمل
integrant	مکمل
completive	مکمل
adhesion	الحاق
annexation	الحاق
incorporation	الحاق
concatenation	الحاق
union	الحاق
merging	الحاق
interpolation	الحاق
juxtaposition	الحاق
juncture	الحاق
joining	الحاق
unions	الحاق
inset	الحاق
additament	الحاق
insets	الحاق
addenda	الحاق
adjunction	الحاق
insertion	الحاق
joinder	الحاق
addendum	الحاق
subjunction	الحاق
interpolations	الحاق
complementary demand	تقاضای مکمل
true complement	مکمل واقعی
supplementary	اضافی مکمل
objective complement	مکمل موضوع
complementary colors	رنگهای مکمل
additional moment	لنگر مکمل
codicillary	مکمل وصیتنامه
supplementary costs	هزینههای مکمل
nine's complement	مکمل دهدهی
true complement	مکمل صحیح
codicils	مکمل وصیتنامه
integral part	جزء مکمل
radix complement	مکمل مبنا
integrant	جزء مکمل
codicil	مکمل وصیتنامه
complementary resources	منابع مکمل
complementary goods	کالاهای مکمل
complementary goals	اهداف مکمل
fan cameras	دوربینهای مکمل
complementary factors	عوامل مکمل
self complementing code	کد خود مکمل
complement	حد مجاز مکمل
complemented	مکمل دهدهی
complement	متمم مکمل
complementing	متمم مکمل
complemented	حد مجاز مکمل
complementing	حد مجاز مکمل
additional <adj.>	مکمل اضافی
complements	مکمل دهدهی
complementing	مکمل دهدهی
complements	حد مجاز مکمل
complement	مکمل دهدهی
complemented	متمم مکمل
complements	متمم مکمل
inserts	الحاق کردن
accessed	الحاق اضافه
augment	الحاق کردن
augments	الحاق کردن
augmenting	الحاق کردن
augmented	الحاق کردن
accessing	الحاق اضافه
annexed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
inserting	الحاق کردن
insert	الحاق کردن
link	الحاق ملحق
attributed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
affixed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
affected [added] <adj.> <past-p.>	الحاق شده
accession	الحاق حقوق
link	نقطه الحاق
access	الحاق اضافه
surcharge and falsify	الحاق و حذف
enclosed <adj.> <past-p.>	الحاق شده
link-ups	عمل الحاق
junctions	نقطه الحاق
junction point	نقطه الحاق
accesses	الحاق اضافه
allocated <adj.> <past-p.>	الحاق شده
incorporative	وابسته به الحاق
attached <adj.> <past-p.>	الحاق شده
allotted <adj.> <past-p.>	الحاق شده
assigned <adj.> <past-p.>	الحاق شده
append	الحاق کردن
appends	الحاق کردن
appending	الحاق کردن
appended	الحاق کردن
link-up	عمل الحاق
irredentism	الحاق گرایی
annexation of territory	الحاق سرزمین
junction	نقطه الحاق
catena	الحاق کردن
catenate	الحاق کردن
link up	عمل الحاق
makeweight	چیز یاعضو مکمل
additional bending moment	لنگر خشمی مکمل
angle offset method	روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation	تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
synoecy	اتحاد واتفاق الحاق
synoeky	اتحاد واتفاق الحاق
cross over point	نقطه الحاق مسیرها
adhesion	الحاق دولتی به یک پیمان
junctions	محل الحاق چهارراه
rendezvous area	نقطه الحاق یکانها
assembly	نقطه الحاق هوایی
junction	محل الحاق چهارراه
object assembly test	ازمون الحاق قطعات
parallactic angle	زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
the i. parts of a whole	بخش هایی مکمل یک چیزدرست
epenthesis	الحاق حرفی درمیان کلمه
group rendezvous	نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
accession	شیی ء اضافه یا الحاق شده
complementing	رقم دودویی که مکمل شده است
complement	رقم دودویی که مکمل شده است
complements	رقم دودویی که مکمل شده است
complemented	رقم دودویی که مکمل شده است
boat rendezvous area	منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
back-up	اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up	اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
complement	با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement	با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing	با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements	با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements	با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented	با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing	با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented	با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
force rendezvous	نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee	زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle	زاویه راسی هدف زاویه راسی
angle of traverse	زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
angle of arrival	زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
grid magnatic angle	زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
isogonic line	خط هم زاویه
angle of attack	زاویه تک
angle t	زاویه تی
cantons	زاویه
angle	زاویه
localities	زاویه
locality	زاویه
corner	زاویه
cornering	زاویه
corners	زاویه
canton	زاویه
angles	زاویه
pike	زاویه
enclosed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
annexed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
attributed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
attached <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
affixed <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
concatenate	مسلسل کردن الحاق کردن
affected [added] <adj.> <past-p.>	اضافه شده [الحاق شده]
bearing angle	زاویه یاطاقان
bearing angle	زاویه حامل
dependum angle	زاویه ته دنده
diffraction angle	زاویه پراش
drift angle	زاویه سوق
entering angle	زاویه ورود
rake angle	زاویه شیب
goniameter	زاویه سنج
fusion angle	زاویه فوزیون
f.angte	زاویه وجهیه
flap angle	زاویه فلپ
front rake	زاویه شیب
facial angle	زاویه دیدfascia