Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
inspirator
الهام دهنده
Other Matches
enthusiasms
الهام
afflatus
الهام
inspiration
الهام
afflation
الهام
suggestions
الهام
suggestion
الهام
enthusiasm
الهام
infusions
الهام
infusion
الهام
revealment
الهام
inanition
الهام
revelation
الهام
revelations
الهام
sprite
الهام
uninspired
بی الهام
prescience
الهام
apocalypse
الهام
brainwaves
الهام ناگهانی
brainwave
الهام ناگهانی
uninspired
الهام نگرفته
vision
وحی الهام
oracularly
از راه الهام
inspire
الهام بخشیدن
inspired
الهام شده
oracles
الهام الهی
divine inspiration
الهام خدایی
d. insiration
الهام اسمانی
oracle
الهام الهی
visions
وحی الهام
inspirable
الهام شدنی
inspires
الهام بخشیدن
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
inspired books
کتابهای الهام شده
precognition
الهام قبل ازوقوع امری
to buoy something
[up]
به کسی
[چیزی]
الهام بخشیدن
precognitive
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
Minaret design
طرح مناره با الهام گرفتن از مساجد
pierian spring
الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
mysticism
توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
inspirationist
کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
arabesque
[Eslimi]
طرح اسلیمی
[الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
acanthus design
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
weeping willow design
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
Memling motif
طرح گل مملینگ
[این طرح الهام گرفته شده از آثار هنرمند بلژیکی قرن پانزدهم میلادی، هانس مملینگ است که در فرش های آن ناحیه به چشم می خورد.]
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
Oriental rug
فرش شرقی
[از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
transferor
دهنده
jogger
هل دهنده
pusher
هل دهنده
donors
دهنده
pushers
هل دهنده
shover
هل دهنده
joggers
هل دهنده
giver
دهنده
donar
دهنده
trimestr
رخ دهنده
donor
دهنده
irriguous
اب دهنده
demulcent
ت سکین دهنده
exhalent
بیرون دهنده
delegant
حواله دهنده
exhibitioner
نمایش دهنده
propitiator
تسکین دهنده
torturers
شکنجه دهنده
deliverer
تحویل دهنده
lurer
فریب دهنده
deluder
فریب دهنده
decreer
حکم دهنده
decker
ارایش دهنده
conjunctive
ربط دهنده
connector
اتصال دهنده
expander
بسط دهنده
consultee
مشورت دهنده
exhibitive
جلوه دهنده
continuant
ادامه دهنده
continuative
ادامه دهنده
grantor
انتقال دهنده
deceiver
فریب دهنده
explicator
توضیح دهنده
decker
زینت دهنده
depreciator
تنزل دهنده
deponont
شهادت دهنده
depreciative
تنزل دهنده
erosive
فرسایش دهنده
formatter
شکل دهنده
erosive
سایش دهنده
epicritic
تمیز دهنده
endorser
حواله دهنده
eleemosynary
صدقه دهنده
emancipator
رهایی دهنده
expositor
توضیح دهنده
extender
بسط دهنده
elucidator
توضیح دهنده
extenuating
تخفیف دهنده
electron donor
دهنده الکترون
drill master
مشق دهنده
drawer of a bill of exchange
برات دهنده
gagger
فریب دهنده
functor
انجام دهنده
exhalant
بیرون دهنده
designator
نقش دهنده
examinee
امتحان دهنده
evangelic
مژده دهنده
dimissory
رخصت دهنده
discriminator
تمیز دهنده
fumigator
بخور دهنده
flowerer
گیاه گل دهنده
frondescent
برگ دهنده
extenuative
تخفیف دهنده
compensative
پاداش دهنده
voters
رای دهنده
voter
رای دهنده
drawers
حواله دهنده
drawers
برات دهنده
drawer
حواله دهنده
drawer
برات دهنده
racing
مسابقه دهنده
comforter
تسلی دهنده
accomplisher
انجام دهنده
abluent
شستشو دهنده
demonstrative
شرح دهنده
permissive
اجازه دهنده
evangelical
مژده دهنده
restorers
اعاده دهنده
restorer
اعاده دهنده
comforters
تسلی دهنده
adjudicators
فتوی دهنده
adjudicator
فتوی دهنده
torturer
شکنجه دهنده
lender
وام دهنده
lender
قرض دهنده
healers
التیام دهنده
healers
شفا دهنده
healer
التیام دهنده
healer
شفا دهنده
lenders
قرض دهنده
lenders
وام دهنده
sedating
تسکین دهنده
sedates
تسکین دهنده
sedated
تسکین دهنده
sedate
تسکین دهنده
commanding
فرمان دهنده
shocking
تکان دهنده
salvers
التیام دهنده
concussive
تکان دهنده
bailor
اجاره دهنده
bailer
اجاره دهنده
assuror
اطمینان دهنده
assurer
اطمینان دهنده
assimilatory
شباهت دهنده
assignor
حواله دهنده
assigner
حواله دهنده
baiter
طعمه دهنده
briber
رشوه دهنده
placater
اشتی دهنده
conciliator
اشتی دهنده
concentative
تمرکز دهنده
complier
انجام دهنده
communicator
پیام دهنده
coadjutant
یاری دهنده
changer
تغییر دهنده
bulbiferous
پیاز دهنده
assentient
موافقت دهنده
appellant
استیناف دهنده
appealer
استیناف دهنده
alimental
غذا دهنده
alienor
انتقال دهنده
alienator
انتقال دهنده
aerator
هوا دهنده
adjurer
قسم دهنده
adjurer
سوگند دهنده
adapter
تطبیق دهنده
adapter
وفق دهنده
alimentative
غذا دهنده
alleviator
تخفیف دهنده
antalgic
تسکین دهنده
annoyer
ازار دهنده
amusive
تفریح دهنده
ampliative
بسط دهنده
ameliorator
بهبود دهنده
altertive
تغییر دهنده
almsman
صدقه دهنده
allocator
تخصیص دهنده
achiever
انجام دهنده
hurter
ازار دهنده
savior
نجات دهنده
terminative
خاتمه دهنده
tickler
غلغلک دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com