English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
eris الهه ناسازگاری
Other Matches
flora الهه گل
minerva الهه
nox الهه شب
goddesses الهه
goddess الهه
luna الهه ماه
faunis الهه جانوران
euterpe الهه موسیقی
neptune الهه اقیانوس
nike الهه پیروزی
water nymph الهه دریایی
lucina الهه زایمان
themis الهه دادگستری
sol الهه خورشید
bellona الهه جنگ
silenus الهه جنگل
nemesis الهه انتقام
muses الهه شعر وموسیقی
isis ایزس الهه حاصلخیزی
muse الهه شعر وموسیقی
ceres الهه زراعت ورستنی ها
demeter الهه زراعت وحاصلخیزی
mused الهه شعر وموسیقی
artemis الهه ماه وشکار
pomona الهه درختان میوه
venus الهه عشق و زیبایی
pallas الهه پالاس اتنا
merry dances نام الهه بامداد
melpomene الهه شعر وتراژدی یونان
hecate الهه سحروجادو و عالم اسفل
hestia الهه اجاق خانوادگی وشهرها
queen of love زهره نام الهه زیبایی
queen of night نام الهه ماه وشکار
the nine نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
incongruity ناسازگاری
inconsistence ناسازگاری
insalubrity ناسازگاری
intransigeance ناسازگاری
maladaptation ناسازگاری
maladjustments ناسازگاری
maladjustment ناسازگاری
inconsistency ناسازگاری
inconsistencies ناسازگاری
variance ناسازگاری
discord ناسازگاری
paradox ناسازگاری
paradoxes ناسازگاری
incongruousness ناسازگاری
incongruence ناسازگاری
repugnance ناسازگاری
incongruities ناسازگاری
disagreeability ناسازگاری
hebe الهه جونی که ساقی خدایان بود
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
caissa الهه شطرنج مخلوق سر ویلیام جونز
vocational maladjustment ناسازگاری شغلی
inconveniencing دردسر ناسازگاری
inconveniences دردسر ناسازگاری
inconvenience دردسر ناسازگاری
incongrvity ناجوری ناسازگاری
inconvenienced دردسر ناسازگاری
social maladjustment ناسازگاری اجتماعی
conflict ناسازگاری تضاد
conflicted ناسازگاری تضاد
contrariety مغایرت ناسازگاری
disagreement اختلاف ناسازگاری
inconsistence ناسازگاری ناهماهنگی
antipathy ناسازگاری انزجار
aversions مخالفت ناسازگاری
aversion مخالفت ناسازگاری
contrariness ناجوری ناسازگاری
conflicts ناسازگاری تضاد
inconsistency ناسازگاری ناهماهنگی
inconsistencies ناسازگاری ناهماهنگی
disagreements اختلاف ناسازگاری
vesta الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
to be in disagreement [with somebody] ناسازگاری کردن [با کسی]
incoherence عدم تطابق ناسازگاری
to be split [over something] [with somebody] ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something] ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
inadaptability عدم قابلیت توافق ناسازگاری
intransigence سخت گیری در سیاست ناسازگاری
intransigency سخت گیری در سیاست ناسازگاری
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
morpheus الهه خواب خواب پرور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com