Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
standard hydrogen electrode
الکتورد هیدروژن استاندارد
Other Matches
dehydrogenate
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
hydric
هیدروژن دار وابسته به هیدروژن
dehydroisomerization
همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
catalytic hydrogenation
هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
hydrogenation
هیدروژن دار کردن هیدروژن دار شدن
ieee
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
documented
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
hydrogen
هیدروژن
acid hydrogen
هیدروژن اسیدی
hydrogenation
هیدروژن دهی
secondary hydrogen
هیدروژن 2 درجه
hydrogenate
هیدروژن دادن
heavy hydrogen
هیدروژن سنگین
hydrogen sulphide
سولفید هیدروژن
heydrogenize
هیدروژن دادن
hydrocracking
کراکینگ با هیدروژن
hydrodimerization
دی مرشدن با هیدروژن
active hydrogen
هیدروژن فعال
hydrogenator
هیدروژن ساز
tertiary hydrogen
هیدروژن 3 درجه
acid function
یون هیدروژن
liquid hydrogen
هیدروژن مایع
dehydrogenation
هیدروژن زدایی
orthohydrogen
هیدروژن ارتو
parahydrogen
هیدروژن پارا
hydrotreating
هیدروژن کاری
hydrogenolysis
هیدروژن کافت
hydrodimerization
دوپارش با هیدروژن
hydro carbon
ترکیب هیدروژن و کربن
hydrogenation
عمل تبدیل به هیدروژن
hydrodesulfurizing
گوگرد زدایی با هیدروژن
hydrogen depleted structure
ساختار هیدروژن زدوده
secondary hydrogen
هیدروژن درجه دوم
pyrolytic dehydrogenation
هیدروژن زدایی تفکافتی
sulfide
نمک یااسترسولفید هیدروژن
sulphide
نمک یااسترسولفید هیدروژن
tertiary hydrogen
هیدروژن نوع سوم
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
labile hydrogen
هیدروژن تند اثر
sodium hydrogen carbonate
سدیم هیدروژن کربنات
hydrogen flame detector
اشکارساز شعلهای هیدروژن
hydrogen like atom
اتم هیدروژن مانند
hydrogen like orbital
اوربیتال هیدروژن مانند
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
hydride
ترکیب هیدروژن دار هیدروکسید
dehydrocyclization
حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
sodium monohydrogen carbonate
سدیم مونو هیدروژن کربنات
atomic hydrogen arc welding
جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
hydrochloric
دارای هیدروژن و کلورین جوهر نمک
hydrogenate
سبب ترکیب چیزی با هیدروژن شدن
chlorinated hydrocarbon
ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
monad
ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
pH
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
hydrogenize
با هیدروژن ترکیب کردن هیدروژنی کردن
standard
استاندارد
canonical
استاندارد
high and dry
<idiom>
استاندارد
standards
استاندارد
modulus
استاندارد
secondary standard
استاندارد ثانویه
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
standardizing
استاندارد نمودن
boilerplate
متن استاندارد
standardizes
استاندارد نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardising
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
frequency standard
استاندارد فرکانس
standardised
استاندارد نمودن
magnetic standard
اهنربای استاندارد
standard interface
واسطه استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
standard measure
اندازه استاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
nonstandard
غیر استاندارد
standard function
تابع استاندارد
standard error
خطای استاندارد
silver standard
استاندارد نقره
standard resistor
مقاومت استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standardized
استاندارد شده
standard bar
میله استاندارد
standards of living
استاندارد زندگی
standard of living
استاندارد زندگی
standard candle
شمع استاندارد
standard cell
پیل استاندارد
standard condition
شرایط استاندارد
standard costs
هزینههای استاندارد
standards
استاندارد همگون
primary standard
استاندارد اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
basic standard cost
قیمت استاندارد
standard
استاندارد همگون
standard pascal
پاسکال استاندارد
dialect
ی در زبان استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
traditional chess
شطرنج استاندارد
atmosphere
اتمسفر استاندارد جو
dialects
ی در زبان استاندارد
table lamp
لامپ استاندارد
standardization
استاندارد سازی
standard specification
مقررات استاندارد
standard section
پروفیل استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
standard class
درجه استاندارد
atmospheres
اتمسفر استاندارد جو
standard pitch
گام استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
substandard
زیر استاندارد
standard electrode potential
پتانسیل استاندارد الکترود
standard heat of formation
گرمای تشکیل استاندارد
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
ambient quality standard
استاندارد کیفیت پرمون
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
متناسب با استاندارد طبیعی
standard electrode potential
پتانسیل الکترود استاندارد
cut the mustard
<idiom>
به حد استاندارد لازم رسیدن
standard conversion factor
ضریب تبدیل استاندارد
pop up menu
منوی غیر استاندارد
ansi
کدهای استاندارد ANSI
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
standard penetration
ازمایش نفوذی استاندارد
standard oil company
شرکت نفت استاندارد
calibration
مین یک بررسی استاندارد
ieee
واسط استاندارد IEEE
clark
پیل استاندارد کلارک
mnemonic
استاندارد اختصار کلمه
standard oxidation potential
پتانسیل اکسایش استاندارد
standard product cost
ارزش تولید استاندارد
NDIS
واسط دستور استاندارد
standard oil company
استاندارد اویل کمپانی
nibble
نصف طول بایت استاندارد
metric
اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
current standard cost
هزینه استاندارد و مورد قبول
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
RJ connector
استاندارد عمومی اتصال چهارسیمی
raunchy
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
international standard atmosphere
اتمسفر استاندارد بین المللی
raunchier
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
feed back
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
nibbled
نصف طول بایت استاندارد
nibbles
نصف طول بایت استاندارد
standards
عیار قانونی استاندارد مقرر
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
ntp
pressure temperatureand normalشرایط استاندارد
standard free energy of formation
انرژی ازاد تشکیل استاندارد
stp
pressure temperatureand standardشرایط استاندارد
dif
استاندارد مخصوص فایلهای داده
nybble
نصف طول بایت استاندارد
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
ieee
استاندارد مون Token Bus
nibbling
نصف طول بایت استاندارد
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
ECMA
استاندارد نشانههای برای رسم فلوچارت
FTAM
روش استاندارد ارسال فایل OSI
Bell compatible modem
مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
NetBIOS
استاندارد دستورات که غالبا استفاده میشود.
eisa
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
ieee
استاندارد بیان کننده اتصالات داده با......... و........
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
ice point
دمای تعادل مخلوط اب و یخ در فشار استاندارد
density attitude
ارتفاع مربوط به غلظت استاندارد هوا
Industry Standard Architecture
استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
advanced
یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها
tons
واحد استاندارد وزن در سیستم متریک
standardize
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
bogeys
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogies
ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogies
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
standardizing
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
bogeys
ضربه بیش از استاندارد درهر بخش
bogey
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
ton
واحد استاندارد وزن در سیستم متریک
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com