Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
chromel |
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد |
|
|
Other Matches |
|
nicalloy |
الیاژی از نیکل و اهن |
nickel silver |
الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل |
kovar |
الیاژی از اهن نیکل کبالت |
alumel |
الیاژی از نیکل و کرم جهت ترموکوپلها |
monel |
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است |
invar |
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر |
white gold |
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید |
keypad |
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی |
incolen |
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد |
seized |
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد |
seizes |
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد |
seize |
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد |
anneal |
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن |
diapositive |
تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد |
vulcanization |
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات |
deep cycling |
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم |
load call |
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد |
boarded |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
board |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
scareup |
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن |
authoring |
ابزاری که برای توسعه برنامههای کاربردی چند منظوره استفاده می شوند. که شامل دستورات خاص برای کنترل درایو -CD ROM |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
brake lining |
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد |
burn in |
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی |
center |
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور |
eighty track disk |
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار |
inductor |
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار. |
home |
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش |
zeugma |
اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود |
homes |
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش |
Pidgin English <idiom> |
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم. |
exothermic |
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت |
exothermal |
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت |
sprint medley |
دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان |
qwerty |
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است |
input/output |
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا |
high lift configuration |
شکل برای زیاد |
high lift system |
سیستم برای زیاد |
high lift device |
وسایل برای زیاد |
thermal stress |
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت |
caculated risk <idiom> |
شانس زیاد برای موفقیت |
overtask |
زیاد سنگین بودن برای |
notification |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
constantan |
الیاژی از مس |
stand (someone) in good stead <idiom> |
سود زیاد برای شخص داشتن |
up to one's ears in work <idiom> |
کارهای زیاد برای انجام داشتن |
to stand the test of time |
برای مدت زیاد دوام آوردن |
to stand the test |
برای مدت زیاد دوام آوردن |
delay line storage |
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد |
to set a poem to music |
اهنگ برای شعری ساختن |
communication |
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است |
alloying element |
عنصر الیاژی |
alloy steel |
فولاد الیاژی |
alloying agent |
عنصر الیاژی |
invar |
الیاژی از اهن |
to have stood the test of time |
برای مدت زیاد دوام آورده باشد |
pyrolysis |
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت |
barrier material |
مواد لازم برای ساختن موانع |
lisping |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisps |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisped |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
lisp |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند |
report program generator |
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد |
platinoid |
الیاژی از مس ونیکل و تنگستن |
wood's metal |
الیاژی با نقطه ذوب پایین |
high frequency alloy juction transistor |
ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا |
paraheliotropism |
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد |
oxygen bottle |
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد |
gasogene |
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود |
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). |
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد |
buckhorn |
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند |
plantable lanceolata |
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود |
abler |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
able |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
shook |
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان |
wetting |
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود |
ablest |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
wire roll |
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه |
alnico |
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی |
perfect participle |
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد |
batcher |
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند |
club propeller |
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور |
bracket |
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ |
nickle |
نیکل |
nickels |
نیکل |
nickle silver |
نیکل |
nickel |
نیکل |
invar |
نیکل |
billon |
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش |
nickel recovery |
بازیابی نیکل |
nickel ore |
کانه نیکل |
garnierite |
سنگ نیکل |
nickle |
اب نیکل دادن |
nickeliferous |
نیکل دار |
nickel powder |
گرد نیکل |
nickel plating |
ابکاری نیکل |
garnierite |
معدن نیکل |
nickel alloy |
الیاژ نیکل |
nichrome |
نیکل کروم |
ferro nickel |
فرو نیکل |
nickeliferous |
حاوی نیکل |
pig nickel |
نیکل شمش |
nickel steel |
فولاد نیکل دار |
nickel plate |
اب نیکل دادن گالوانیکی |
nickel iron battery |
باتری نیکل-اهن |
chrome nickl steel |
فولاد کروم - نیکل |
wobble pump |
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی |
nickel cadmium battery |
باطری الکتریکی نیکل کادمیوم |
nickels |
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن |
nickel |
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن |
anti blush tinner |
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود |
building block principle |
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity |
compression ignition |
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل |
sennit |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
sennet |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
I didnt get much sleep. |
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم) |
deceleration time |
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار |
platinum metal |
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند |
terne |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
terneplate |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
wattle |
ترکه برای ساختن سبد ترکه |
unbalanced cell |
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است |
bridges |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridge |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
bridged |
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ |
overbuild |
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند |
to hold somebody in great respect |
کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی] |
poisson distribution |
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است |
nickel clad sheet |
ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل |
rug names |
اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.] |
verve |
حرارت |
hotness |
حرارت |
temperature |
حرارت |
ardor |
حرارت |
warms |
با حرارت |
warmest |
با حرارت |
fires |
حرارت |
warmed |
با حرارت |
enthrusiasm |
حرارت |
fire |
حرارت |
warm |
با حرارت |
fired |
حرارت |
temperatures |
حرارت |
heat |
حرارت |
adust |
با حرارت |
clammy |
بی حرارت |
mettlesome |
با حرارت |
heats |
حرارت |
fervidity |
حرارت |
ardour |
حرارت |
fervidness |
حرارت |
vehemence |
حرارت |
pyogenic |
حرارت زا |
warmth |
حرارت |
permalloy |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
in- |
شامل |
covering |
شامل |
sweeping |
شامل |
in |
شامل |
comprising |
شامل |
including |
شامل |
self inclusive |
شامل |
far-reaching |
شامل |
containing |
شامل |
inclusive |
شامل |
Inc |
شامل |
initiatives |
شوق و حرارت |
heat exchange |
تبادل حرارت |
heat transfer |
انتقال حرارت |
heat economy |
اقتصاد حرارت |
heat expansion |
انبساط حرارت |
heat unit |
واحد حرارت |
strenuousness |
حرارت و اصرار |
heat of hydration |
حرارت ئیدراسیون |
thermophysics |
فیزیک حرارت |
thermoregulation |
تنظیم حرارت |
thermotherapy |
حرارت درمانی |
zeal |
ذوق حرارت |
transformation of heat |
تبادل حرارت |
initiative |
شوق و حرارت |
interchange of heat |
تبادل حرارت |
fervently |
از روی حرارت |
thermometer |
حرارت سنج |
low heat cement |
سیمان کم حرارت |
steamy |
پر حرارت پر بخار |
steamiest |
پر حرارت پر بخار |
actinometre |
حرارت سنج |
steamier |
پر حرارت پر بخار |
impetuosity |
تندی حرارت |
ardency |
شور و حرارت |
impressment |
جدیت حرارت |
thermometers |
حرارت سنج |
actinometer |
حرارت سنج |
energetically |
از روی حرارت |
heat drop |
افت حرارت |
central heating |
حرارت مرکزی |
ginger |
تندی حرارت |
expansion heat |
حرارت انبساط |
heat conductor |
هادی حرارت |
temperature |
درجه حرارت |