Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
deck alert
اماده باش عرشه
Search result with all words
deck alert
حالت اماده باش در روی عرشه
Other Matches
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
deck
: عرشه
decks
عرشه
decks
: عرشه
decked
: عرشه
deck
عرشه
elevated d.
عرشه
baldachin
عرشه
decked
عرشه
shipboard
عرشه
on deck
روی عرشه
main stage
عرشه اصلی
decked
عرشه کشتی
deck load
فرفیت عرشه
flight decks
عرشه پرواز
decked
عرشه ناو
on the deck
در روی عرشه
flight deck
عرشه پرواز
decks
عرشه کشتی
shipboard
عرشه ناو
decks
عرشه ناو
topside
در عرشه در راس
topside
روی عرشه
deck
عرشه ناو
deck
عرشه کشتی
well deck
عرشه بارگیری
weather deck
عرشه باز
topsides
در عرشه در راس
under deck
زیر عرشه
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
below
قسمت زیر عرشه
flight deck
عرشه ناو هواپیمابر
flight decks
عرشه ناو هواپیمابر
deckhand
کارگر عرشه کشتی
deck
عرشه دار کردن
decked
عرشه دار کردن
scuttlebutt
بشکه اب عرشه کشتی
deck pads
پادری عرشه ناو
roundhouse
عرشه فوقانی کشتی
main deck
عرشه اصلی ناو
decks
عرشه دار کردن
deck cargo
بار روی عرشه
gunwale
لبه عرشه ناو
on the deck
روی عرشه ناو
orlop
عرشه زیرین کشتی جنگی
free board
فاصله بین اب و عرشه کشتی
officer of the deck
افسر نگهبان عرشه ناو
poop deck
عرشه کوچک فوقانی کشتی
orlop deck
عرشه زیرین کشتی جنگی
board clamps
بست زنجیرهای عرشه ناو
deckhouse
اتاق روی عرشه کشتی
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
foredeck
قسمت جلو عرشه کشتی
the deck was a
عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
forecastle
قسمت جلو عرشه کشتی
topmast
دومین دکل کشتی از عرشه
hurricane deck
عرشه سبک فوقانی کشتی
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
deck house
اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
hull down
از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
hatches
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatched
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatch
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
holystone
سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
shrouded
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shroud
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
razee
کشتی ای که عرشه بالای انرابرداشته باشندکه کوتاه شود
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
boom vang
طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
hatch way
روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
breastwork
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
turtleback
لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
shroud
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
shrouded
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
ready made
اماده
stocked
اماده
stock
اماده
accoutrements
اماده
ready-made
اماده
handy
اماده
abler
اماده
readies
اماده
ready
اماده
ablest
اماده
readied
اماده
readying
اماده
provided
اماده
handiest
اماده
handier
اماده
equipped
اماده
supplying
اماده
prompted
اماده
accoutred
اماده
prompts
اماده
yoi
اماده
yare
اماده
supplied
اماده
supply
اماده
setting up
اماده
sets
اماده
set
اماده
prompt
اماده
in the saddle
اماده
susceptible
اماده
minded
اماده
lief
اماده
fresh
اماده
in form
اماده
in full fig
اماده
in gear
اماده
fresh-
اماده
in kelter
اماده
freshest
اماده
in store
اماده
acceptancy
اماده قبول
accoutered
اماده جنگ
ready for operation
اماده کار
acoutre
اماده جنگ
action mission ship
ناو اماده
aforehand
اماده راحت
to string up
اماده کردن
at call
اماده فرمان
to pickle a rod for
اماده کردن
transit mixed concrete
بتن اماده
unlimber
اماده کردن
coaching
اماده سازی
coach
اماده ساز
coached
اماده ساز
coaches
اماده ساز
obliging
اماده خدمت
provides
اماده کردن
bellicose
اماده بجنگ
at or within call
اماده فرمان
to gird up one's loins
اماده کارشدن
battailous
اماده جنگ
pre treatment
اماده کردن
on tap
اماده کشیدن
night boat
قایق اماده
mission ready
اماده پرواز
make ready
اماده کردن
giglet
دخترسبک که اماده
kelter
انتظام اماده
johnny on the sopt
حاضر و اماده
insusceptible
غیر اماده
indispose
اماده ساختن
detonative
اماده انفجار
in gear
اماده حرکت
fledge
اماده پروازکردن
he is ready at excuses
اماده است
giglot
دخترسبک که اماده
prompt to go
اماده رفتن
ready for duty
اماده کار
ready for duty
اماده خدمت
belay
اماده کردن
to buckle oneself
اماده شدن
to bargain for
منتظریا اماده
to a. the ball
اماده انداختن
seaworthy
اماده دریا
ripely
بطور اماده
combat available
اماده به رزم
combat available
اماده به پرواز
combat ready
اماده به رزم
confect
اماده کردن
ready use
اماده مصرف
ready to die
اماده مردن
ready service
اماده به کار
ready mixed concrete
بتن اماده
ready for use
اماده مصرف
get ready
اماده کردن
provide
اماده کردن
apt
متمایل اماده
snug
اماده ومجهز
harnessing
اماده کردن
setting up
اماده کردن
taut
اماده کار
sets
اماده کردن
beforehand
قبلا اماده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com