Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
English
Persian
air alert
اماده باش هوایی
Search result with all words
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
reflex force
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airlift capacity
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
supply
اماده
readied
اماده
accoutrements
اماده
readies
اماده
ready
اماده
supplying
اماده
ready made
اماده
supplied
اماده
yoi
اماده
prompts
اماده
ready-made
اماده
minded
اماده
prompted
اماده
prompt
اماده
lief
اماده
stock
اماده
susceptible
اماده
stocked
اماده
yare
اماده
handier
اماده
handiest
اماده
handy
اماده
in gear
اماده
ablest
اماده
provided
اماده
abler
اماده
in full fig
اماده
in the saddle
اماده
equipped
اماده
accoutred
اماده
freshest
اماده
fresh-
اماده
fresh
اماده
in kelter
اماده
setting up
اماده
in store
اماده
in form
اماده
set
اماده
sets
اماده
readying
اماده
bellicose
اماده بجنگ
giglet
دخترسبک که اماده
ready for duty
اماده خدمت
to pickle a rod for
اماده کردن
ready for operation
اماده کار
ready for use
اماده مصرف
ready mixed concrete
بتن اماده
giglot
دخترسبک که اماده
rig
اماده شدن
warlike
اماده جنگ
ready for duty
اماده کار
coach
اماده ساز
kelter
انتظام اماده
alert
اماده باش
to string up
اماده کردن
coached
اماده ساز
rigs
اماده شدن
bound
: اماده رفتن
johnny on the sopt
حاضر و اماده
rigged
اماده شدن
alerted
اماده باش
preparatory
اماده کننده
ready use
اماده مصرف
to buckle oneself
اماده شدن
readied
اماده کردن
coaches
اماده ساز
seaworthy
اماده دریا
snug
اماده ومجهز
at call
اماده فرمان
ripely
بطور اماده
readies
اماده کردن
at or within call
اماده فرمان
ready
اماده کردن
fledge
اماده پروازکردن
provide
اماده کردن
obliging
اماده خدمت
to bargain for
منتظریا اماده
to gird up one's loins
اماده کارشدن
get ready
اماده کردن
preparing
اماده کردن
ready service
اماده به کار
acceptancy
اماده قبول
to a. the ball
اماده انداختن
alerts
اماده باش
prepares
اماده کردن
ready to die
اماده مردن
prepare
اماده کردن
readying
اماده کردن
he is ready at excuses
اماده است
draft
اماده کردن
indispose
اماده ساختن
mission ready
اماده پرواز
present
موجود اماده
night boat
قایق اماده
supplying
اماده کردن
belay
اماده کردن
setting up
اماده کردن
drafted
اماده کردن
drafts
اماده کردن
presents
موجود اماده
presenting
موجود اماده
presented
موجود اماده
insusceptible
غیر اماده
apt
متمایل اماده
supplied
اماده کردن
supply
اماده کردن
sets
اماده کردن
set
اماده کردن
finest
بسیار اماده
preparations
اماده سازی
preparation
اماده کردن
preparation
اماده سازی
accoutered
اماده جنگ
battailous
اماده جنگ
confect
اماده کردن
combat available
اماده به پرواز
preparations
اماده کردن
detonative
اماده انفجار
fined
بسیار اماده
fine
بسیار اماده
pre treatment
اماده کردن
on tap
اماده کشیدن
action mission ship
ناو اماده
in gear
اماده حرکت
acoutre
اماده جنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com